در ستایش رها کردن

تقدیم به دوست خوبم تیرمن، که این روزها حتی حوصله ویرایش عکس هایش را هم ندارد:

 

گام اول: در ستایش رها کردن*

اغلب ریشه اصلی دلمشغولی های ما، عدم توانایی در رها کردن ایده آل هاست:

هنگامی که پیش از یک آزمون درسی/مصاحبه استخدامی/جلسه خواستگاری نگران هستیم، ایده آل مان گذراندن آن روز با بالاترین نمره/استخدام/موافقت خانواده طرف مقابل است.

هنگامی که کاری را به تعویق می اندازیم یا در برابر تغییر یک عادت نامناسب مقاومت می کنیم یا شکایت اصلی مان اغلب عدم تمرکز بر روی اولویت هاست، ایده آل مان یک زندگی راحت، ساده، بی دردسر و توام با پیروزی و موفقیت است.

هنگامی که از دست کسی یا چیزی خشمگین می شویم، ایده آل ما این است که مطابق میل ما رفتار کند.

هنگامی که فردی عزیز یا سلامتی مان را برای همیشه از دست می دهیم، ایده آل مان این است که همیشه آن فرد را کنار خود داشته باشیم یا سالم و سلامت بمانیم.

اسیر شدن در چنگال ایده آل ها (این که همه چیز همان طور که می خواهیم پیش برود)، سبب می شود که اندکی بعد، آن را به عنوان واقعیت بپذیریم، واقعیتی که نباید خدشه دار شود و هنگامی که زندگی مخالف واقعیت پذیرفته شده مان پیش می رود، نگران، عصبانی، غصه دار یا بی حوصله می شویم.

باید پذیرفت که تحمل سختی ها و ناملایمت ها، رشد و یادگیری را به دنبال دارد و زندگی هم چون باد وزنده در گذر است و نه می توان آن را در مشت گرفت و نه می توان برای همیشه ثابت نگه داشت :)

پس آگاهانه رفتار خودمان را بررسی می کنیم (نگرانی، خشم، افسردگی، حسادت، بی حوصلگی، ...)، سپس همانند یک دوربین بی طرف ایده آل خوابیده پشت رفتار را مشاهده کرده (ایده آلی که فقط یک فانتزی ذهنی است، نه واقعیت جاری در زندگی) و آسیبی که با این رفتار، به زندگی خود و دیگران وارد می شود را درک می کنیم، آنگاه تمرین می کنیم تا ایده آل غیر واقعی را رها کرده و واقعیت را دیده، پذیرفته و دوست داشته باشیم :)

فقط به این فکر کنیم که اگر این ایده آل را نداشتیم، زندگی چه رنگی داشت، گاهی فقط با رها کردن ایده آل ها، می توان دنیا و زیبایی هایش را دید و کمی زندگی کرد :)

 

گام دوم: چرایی و چگونگی

مهمترین درسی که این روزها یاد گرفته ام، پرسیدن "چه باید کرد" به جای "چرا" است :)

"چرا امروز این قدر بی تابی؟"  --->  "من پذیرفته ام که نگرانم، چه باید کرد؟"

"چرا امروز حوصله هیچ کاری را ندارم؟" ---> "برای این که حوصله داشته باشم، چه کنم که بهتر شوم؟"

"چرا راننده جلویی جلوی من پیچید؟" ---> "برای این که آسیب وارده به هر دویمان کمتر شود، چه باید کرد؟"

...

 

* گام اول با نگاه به کتاب "رها کردن" نوشته Leo Babauta نوشته شده است.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان