شالاپ-شلوپ

لیلی رو برده بودم مدرسه طبیعت (باغ گیاهشناسی)، بارانی می‌بارید بی‌امان...

وسط اون همه گل و لای و اردک و خرگوش و سگ، لیلی با دست‌های یخ، لپ‌های یخ دست من را می‌کشید که این ور و اون ور بریم و شالاپ شلوپ می پرید تو گودال‌های آب و می‌خندید...

و من فکر کردم از کی ما به این نتیجه رسیدیم که روزهای بارونی بچه‌ها رو نبریم بیرون؟ که اگه ببریم و لپ‌هاشون سرد بشه سرما می‌خورن؟ از کی این همه از سرماخوردگی بچه‌ها ترسیدیم که نفهمیدیم بچه‌ها تو خانه‌های بازی که هزار تا ویروس تو هوای گرفته‌اس روی هم چپیده شده سرما می‌خورن نه وقتی از سرما لپ‌هاشون گل انداخته و از ته دل می‌خندن...

۲۰
۲۳ آبان ۰۹:۲۷ چوگویک ...
اصلا تجربه میگه بچه اینجوری ایمنی قوی تری پیدا میکنه
مثل من که سخت مریض میشم چون خانواده ام اصلا و ابدا پاستوریزه بار نیاوردنم :دی

عالیه، پاستوریزه بودن در سنین کم باعث میشه سیستم ایمنی بچه خوب قوی نشه

۲۲ آبان ۲۱:۴۰ آسـوکـآ آآ
ای کاش منم همسن لیلی بودم :(

:) یادش بچگی هامون بخیر

۲۲ آبان ۲۱:۰۳ محمود بنائی
باورم نمیشه لیلی راه میره! چقدر زمان زود میگذره.
چقدر خوب، اصلا بچه باید مقاوم بشه چه بارون چه آفتاب، آب بازی کنه، گل بازی کنه، از تاب و سرسره بره بالا و پایین، بدوه و سر وصدا کنه و شهر را به هم بریزه :) 

خودم هم باورم نمیشه، داره میشه ۱۸ ماهش کم کم

۲۲ آبان ۱۹:۵۸ ام اسی خوشبخت
چقدر زیبا و چقدر حیف.
یادمه بچه بودیم تا برف میبارید مشغول برف بازی بودیم, تو باغچه حیاط مادربزرگ غار برفی درست میکردیم و ساعت ها اون تو بازی میکردیم و سرما هم نمیخوردیم یا حتی اگه میخوردیمم تاثیری روی دفعات بعدی نداشت و همچنان ادامه میدادیم.

خونه مادربزرگه برامون یه دایره امن بود به شعاع بی نهایت :)

۲۲ آبان ۱۹:۴۶ یک آشنا
امم ، آره واقعا ، یه نظریه دارم که میگه وقتی از چیزی لذت میبری ، انجامش بده و نترس ، باران هم یکی از اون لذت هاست ، مخصوصا برف ، هعی کو دیگه برف ، همین روزهای بارانی و برفی میشه خاطره حتی اگر خدایی نکرده سرما بخوری ، یادم میآد وقت هایی رو که مثل موش آب کشیده شده بودم توی بارون و میچسبیدم به چراغ نفتی تا دست و پام خشک بشه ، آخ چه لذتی داشت !
خوش به حال لیلی که همچین خاطره هایی خواهد داشت

یادش بخیر آشنا، یادش بخیر :)

۲۲ آبان ۱۵:۰۰ آقای مُرَّدَد
دلم گِل‌بازی خواست

چقدر هم که کیف داره

۲۲ آبان ۱۳:۰۵ مهدی صالح پور
هشتگ: حرف حساب

:دی

۲۲ آبان ۱۱:۴۹ صبورا کرمی🦄
چه پست خوبی بود :)

:)

۲۲ آبان ۰۸:۰۰ مرتضا دِ
هشتگ بزن
جزوه لیلی داری :)

:دی

۲۲ آبان ۰۷:۱۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
همیشه حسرت بچگیم این بود که وقتی برف می‌بارید مامان نمی‌گذاشت بریم حیاط آدم برفی درست کنیم. حتی یه بار منو گذاشت پشت پنجره رفت واسه من آدم برفی درست کرد مبادا که سرما بخورم:/
بعد که بزرگ شدم، حیاطی نداشتیم و من می‌رفتم توی ایوونمون آدم برفی درست می‌کردم:-)))
دلم آدم برفی خواست اصلا:-)

عزیز دلم :*

۲۲ آبان ۰۶:۲۷ خانومی ...
منم دلم خواست برم توی چاله های آب بالا و پایین بپرم .
سری بعدی دیگه نوبت گِل بازیه ^_^

خیلی مدرسه خوبیه گل بازی داره شن بازی خاک بازی ... آب بازی :دی

۲۲ آبان ۰۲:۴۵ آقاگل ‌‌
خودتونم امتحانش می‌کردید. :)
اصلاً الان منم هوس کردم برم بپرم توی چالۀ آب سر کوچه‌مون. :))


خودم که عشق می کنم تو اون همه شن و گل و لای و ...

۲۱ آبان ۲۳:۴۹ پشمآلِ پشمآلو
وای چق قشنگ 8}

:) خوشی های کوچک زندگی

۲۱ آبان ۲۳:۱۹ ابوالفضل ...
هرچی بچه‌ها رو حساس تر بار بیاریم آسیب‌پذیرتر می‌شن. یادمه یه بار با جمع فک و فامیل رفتیم بیرون شهر. بچه‌ها رفتن بازی کنن. به یه قسمت آب مونده و آلوده دست زدن و همون شب بچه‌ی یکی از فامیلا که خیلی نازنازی بارش آوردن مریض شد و اون بچه‌ی فامیل دیگه که بیست و چهار ساعت تو خاک و خله هیچیش نشد!

ایده درستیه :)

۲۱ آبان ۲۳:۱۶ ابوالفضل ...
حالا جواب نمی‌دید به کامنتا ولی خب می‌خونیدشون؟! 😁

:) همه شون رو، دونه به دونه، با عشق و لذت فراوان

۲۱ آبان ۲۲:۴۵ آشنای غریب
معمولا ویروس سرماخوردگی تو هوای سرد زنده میمونن
برا همینه که زمستونا بیشتر سرما میخوریم 
میگن قطب جنوب کسی سرما نمیخوره : اونجا هم ویروسها از شدت سرما میمیرن

تا اطلاعات بعدی خدانگه دار:)))

تو هوای گرم هم زنده می مونن خب :)‌ تو فضای بسته خانه های بازی،‌ اتاق های دم کرده مهدکودک،‌ عفونت ها هی رشد می کنند و هی منتقل میشن

چه حس خوبی داره
منم با نظرتون کاملا موافقم به نظرم لباس گرم میشه جلوگیری کرد از سرماخوردن جلوگیری کرد

بله بله :)

۲۱ آبان ۲۲:۰۳ جناب منزوی
یعنی آب بازی اولین و آخرین عشقه بچه هاست :)

عاشق آب بازی هستن، همه شون تقریبا

خیلی لذت‌ها رو از بچه‌هامون گرفتیم. می‌شه گفت ظلم کردیم در حقشون...
آره سرماخوردگی هم می‌تونه خطرناک باشه ولی با لباس گرم همه‌چی حل می‌شه. یا خوردن یه مایع گرم همونجا. بدنش که گرم باشه سرما نمی‌خورم... ممنون که گذاشتی لیلی لذت ببره. :) :*

عزیزی :)

۲۱ آبان ۲۱:۲۹ واران ..
میتونم حس کنم چه ذوقی کرده لیلی هناسم :*

پستتو دوست داشتم و تلنگرت رو پریسا گیانم ❤😘
ممنونم 



سلام :)

سلام واران گیانگم :* خوبی؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان