Clean up

امروز یک سری از وسایل/لباس/برگه... هایی که بیشتر از یک سال ازشان خبری نگرفته بودم را دادم، رفت...

گاهی دو سال، بعضی‌ها 6 سال و بیشتر

بعد موقع دل کندن از میراث و گنجینه خرت و پرت هایم نه تنها حالم خوب نبود، بلکه احساس می کردم تیکه ای از گوشت بدنم هست که داره بریده میشه! در این حد جانگداز

حتی اگه جزوه آنتن مهندس ابوتراب بود که ١٢ سال سراغی ازش نگرفته بودم...

چرا واقعاً... 


پ. ن. از فردای روز  کشیدن بخیه های دندان عقل، دوباره ناحیه مورد نظر درد می کنه :-( به صابر میگم واقعاً دندانم درد میکنه، شاید "حفره خشک " باشه ها،  میگه دندون نداری آخه، حداقل بگو جایش :دی


"حفره خشک" نتیجه سرچ بیش از اندازه است :-(

۱۰ حبه چیده شد. ۶

راهنمای جراحی‌ دندان عقل :)

خب این پست قرار بود دوشنبه روزی منتشر شود که از کشیدن بخیه های دندان عقل بر می گشتم، دیشب اما حال دگرگونی داشتم، مسکن خوردم تا کمی استراحت کنم، خوابم برد تا امروز :دی


راهنمای جراحی دندان عقل:

۱- اگر بیشتر از ۲۵ سال سن دارید و خبری از دندان های عقل نیست (در نزد طبیبان معروف به سومین مولر یا دندان شماره ۸) حتما برای پیگیری به دندانپزشک مراجعه کنید. شاید برایتان عکس OPG بنویسد (یعنی یک عکس رادیولوژی از کلیه دندان ها) و راهنمایی کند که چه کار کنید.

توجه: این توصیه را جدی بگیرید :) دندان های عقل باید تا ۱۸ سالگی یا حداکثر ۲۵ سالگی رخ بنمایند :دی اگر تا این سن و سال رسیدید و خبری از رویش دندان نبود، بروید برای پیگیری دندان عقل نهفته :) چون به گفته یکی از همین جراحان فک و صورت اگر دندان عقل نهفته باشد، بهتر است تا زمانی که ریشه هایش رشد چندانی نکرده خارج شود (و مثل مال من فرو نرود درون کانال عصب).


۲- در اکثر موارد کشیدن دندان عقل نیازی به جراح فک و صورت ندارد. همین که به یک متخصص جراح دندانپزشک مراجعه کنید، کافی است. (به نظرم بروید پیش کسی که قدرت بدنی خوبی داشته باشد، نمی خواهم خانم و آقا را جدا کنم ولی مهم است که پزشک محترم زور کافی داشته باشد برای کشیدن دندان عقل با آن ریشه های درخشان :-| یعنی اگر یک پسر نازک قلمی بود که حس کردید به درد این کار نمی خورد بی خیال شوید :دی)


۳- اگر خروج دندان عقل نیاز به جراح فک و صورت داشته باشد، معمولاْ دندانپزشک مربوطه به شما می گوید :) و تجربه شخصی من نشان داده که در نود درصد موارد جراح فک و صورتی که باهاش کار می کنند، به شما معرفی می شود، نه بهترین جراح فک و صورت شهر :-| 


۴- به نظرم می توانید به دندانپزشک خود اعتماد کرده و پیش جراح فک و صورت معرفی شده بروید یا مثل من یک هفته در اینترنت سرچ کرده و دست به دامان گروه های دوستی و همکلاسی های قدیمی شوید تا یک جراح فک و صورت خوب به تان معرفی کنند :)


۵- من پیش دکتر حمیدرضا افلاطونیان رفتم، می توانید با یک سرچ ساده آدرس و تلفنش را بیابید. نکته مهم این بود که چند نفر از دوستانم خیلی توصیه کرده بودند (مثلا دندان عقل یکی از دوستانم را در بارداری کشیده بود، کاری که خیلی از دکترها جرات انجامش را ندارند) و خیلی نزدیک به منزل ما بود (سمت غرب تهران، آیت اله کاشانی). 


۶- دکتر افلاطونیان دکتر خوبی است به چند دلیل. اول این که دکتر مهربانی است، دوم این که در هنگام عمل با شما صحبت می کند و شرح حال می پرسد، علاوه بر آن به شما می گوید که می خواهد چی کار کند، مثلا به من گفت الان یه صدای تق می شنوی، نترسی... یا الان می خواهم بخیه بزنم و تمام شد... این برای من که علاقمند شرح حال گرفتن هستم خیلی خوب و قوت قلب بود :) سوم این که دکتر ریلکسی است، یک آهنگ سنتی گذاشته بود و با آن می خواند، با منشی گپ می زد و جراحی می کرد، این طوری استرس مریض از بین می رفت، چون حس می کردی خیلی به اوضاع مسلط است :) چهارم این که با وسواس خاصی دارو تجویز می کرد. مثلا این که من شیر می دادم خیلی برایش مهم بود و گفت بهتر است آمپول دگزامتازون نزنی یا اگر خیلی درد داشتی استامینوفن کدیین بخور و ... خیلی از دکترها این قدر وسواس ندارند روی تجویز دارو. و پنجم و از همه مهمتر این که دکتر پولکی ای نبود،‌ در ویزیت اول با این که من مورد خوبی برای جراحی و کسب درآمد بودم، گفت ممکن است لب و زبانت بی حس شود و اگر با کار دندانپزشکی مشکل حل می شود بروی پیش چند دندانپزشک و با آنها چک کنی... ولی خیلی از دکترهایی که به شان مراجعه کردم همان اول گفتند بنشین برایت بکشیم :-|


۷- بهتر است دندان عقل نهفته خارج شود (مخصوصاْ اگر می خواهید تصمیم مهمی برای زندگی تان بگیرید، مثلا بارداری) وگرنه اگر مثل من به سن ۳۴ سالگی رسیدید و یک جراح فک و صورت عقل راست پایین را در آورد،‌ اگر حال جسمی تان خوب باشد و تحمل ادامه عمل را داشته باشید، حتماْ به شما توصیه می شود که عقل بالا راست را هم بکشید! چرا؟ چون فرآیند بهبود خیلی طولانی و دردناک است. در نتیجه بهتر است برای خروج کل دندان های عقل دو بار وقت و انرژی بگذارید، نه چهار بار. مخصوصا که باید یک عالمه آنتی بیوتیک و مسکن مصرف کنید بعد عمل که برای دو تا یا یکی فرق چندانی ندارد.


۸- بعد از عمل حتما کمپرس یخ روی صورت بگذارید. در همان مطب به من کمپرس یخ دادند و گفتند یک دقیقه بالا، یک دقیقه پایین به مدت یک ساعت. من این فرآیند را چهار ساعت ادامه دادم و اصلاْ زیر چشمم کبود نشد. 


۹- فردای عمل حال و روز خوشی ندارید. لپتان ورم می کند، ممکن است کمی تب کنید و درد داشته باشید. با این حال من از این که لب و زبانم حس داشت بسیار خشنود بودم :) درد جراحی دندان عقل فقط مربوط به ناحیه عمل نیست، خیلی از مواقع در همان حوالی آفت رخ می نماید و خوردن را واقعا سخت می کند.


۱۰- معمولاْ فرآیند دارویی و دوز آن به میزان سختی عمل شما بستگی دارد (و حتی هزینه عمل جراحی). در نتیجه به توصیه های پزشک معالج خوب گوش کنید و همه را خوب انجام دهید تا مشکلی پیش نیاد.


۱۱- همان شب اول معمولاْ توصیه این هست که تف نکنید :-| برای همین باید آب دهانتان را قورت دهید، هر چند کمی مزه خون بدهد.


۱۲- بسته به سختی عمل در دندان های عقل بالا، ممکن است خون دماغ شوید، نترسید (یعنی خون از مسیر دماغ خارج می شود:-|).


۱۳- کشیدن بخیه درد ندارد، ولی بعدش خیلی هیجان زده نشوید و هی مسواک بکشید روی جای عمل :-| چون ممکن است درد دوباره به سراغتان بیاید.


۱۴- و در نهایت ماست و بستنی گزینه های خوبی هستند برای همان اوایل، روزهای بعد نودل را هم به لیست اضافه کردم چون خوردنش خیلی راحت بود. می گویند رب انار هم خوب است و زخم های دهان را جمع می کند ولی من دو قاشق بیشتر دوام نیاوردم آن قدر که جای عمل درد گرفت :-(


دیگه همین :) شاد و سلامت باشید :)

۱۹ حبه چیده شد. ۸

سرخ پوست :-)

میگم آآآآآآ و دستم رو مثل بادبزن جلوی دهنم تکون میدم، لیلی رو نگاه می کنم و میگم، تو هم بگو آآآآآ لیلی جان و میخوام دستم را بگیرم جلوی دهنش تا سرخ پوست بشه :-) 

نگاهم می کنه، ولی نمیگه آآآ، فایده نداره :-) یه روز دیگه امتحان می کنم! 

این دفعه، انگار دوست داره بازی کنه، زیرچشمی نگاهم می کنه و می خنده،  یکبار نه، دو بار نه، ولی بار سوم خیلی نازک میگه آآآ و صدای سرخ پوست کوچولو فضای خونه رو پر می کنه :-) 


پ. ن. می خواهم درباره ماجرای جراحی دندان عقل یه پست جدا بنویسم منتظرم دوشنبه بخیه ها رو بکشم تا تجربه کامل منتقل بشه، ولی ممنون از دعاهای خوبتون لب و زبانم در صحت و سلامت کامل هستند و بی حس نشدند :-) 


۱۳ حبه چیده شد. ۱۴

بی عقلی :-/

بعد از ویزیت نزد شش دندانپزشک بسیار محترم، در نهایت عودت داده شدیم به همان جراح فک و صورت که گفته بود برو یه دندانپزشک پیدا کن دندان آسیا را برات پر کنه :-/

هم اکنون با دو دندان عقل کشیده (راست بالا و پایین) حس صندلی ای رو دارم که دو پایه نداره :دی

امیدوارم حس زبان و لب مشکل پیدا نکنه :-) 

ولی جراحی بسیار سختی بود و فرمودند احتمالا زیر چشمم کبود خواهد شد، لپ پف کرده، زیر چشم کبود، لیلی وحشت نکنه فردا :-/


۱۶ حبه چیده شد. ۹

trend

چند روز قبل یک دوره آموزشی درباره حرفه ای گری گوش کردم، از گروه متمم، یکی از مواردی که محمدرضا شعبانعلی در بخش دانش حرفه ای خیلی رویش تاکید کرد، دنبال کردن trendها بود.
من تو حساب توییترم که خیلی هم کم بهش سر می زنم، یک سری شرکت حوزه تکنولوژی و برنامه نویس رو فالو می کنم و هر وقت سر می زدم کلی مطلب خوب می خواندم، حالا امشب فکر می کنید چی گیرم اومد؟
آر پی جی، لیلا حاتمی، دامداران، احمدی نژاد، سقف شیبدار، پاسداران :-|

گفتم در جریان باشید trend اندروید الان ایناهاست :-O
۱۴ حبه چیده شد. ۹

ملغمه :)

و ذهن من ملغمه ای است از کارهای تلنبار شده، وضعیت نامعلوم دندان‌های عقل و مجاوران آن (قرار عمل چهارشنبه را کنسل کردم)، قرارهای آخر سال، پروژه مسکوت مانده،‌ خانه‌ای که نخواهم رسید تمیزش کنم برای سال نو، و دیدار دوستانم :)

و دوستانی بهتر از برگ گل که می خواهم تک تکشان را ببینم هی هر روز و هی هر جا :)


الف)‌ فعلاْ نمی دانم با دندان عقل چه کنم :( دنبال یک دندانپزشک هستم که کوتاه بیاید و به قول خودشان دندان مولر شماره ۷، پایین راست (به قول من آسیاب) را پر کند، بدون این که عقل را بکشد :-| (و من را نفرستد پیش جراحی که خودش می شناسد‌:-|)

ب)‌ دورهمی دخترانه پنجشنبه خیلی خوش گذشت، نمی دانم چون دخترانه بود خیلی خوب بود یا چون بچه ها خیلی خوب هستند :-) خورشید جانم برای لیلی کتاب دختر نارنج و ترنج را آورده بود که از نمایشگاه کتاب خریده بود، اردیبهشت (پیشتر از رویش برای لیلی خوانده بود با آن صدای نازش) و جولیک جانم کتاب مارگریتا دلچه ویتا را آورده بود برای مادر لیلی که پر است از شیطنت های ناب دخترانه، و چقدر دوست دارم هر دویشان را :) فاطمه سرشار از حس خوب زندگی بود مثل همیشه، و دوست حریر،‌ سرک خاتون همه را برای دقایقی حیران کرد وقتی گفت که قاضی است :) پری نشسته بود کنار من، "بچه پاستا" می خورد و درباره کوردی با هم گپ می زدیم و می گفتم که نفهمیدم که همان پری زاویه زیست هست :-) و اما حریر، چه بگویم از حریر بانوی آبان ماه؟ حریر به همان غایت وبلاگش ناز و صمیمی و مهربان است با آغوش گرمی که در موقع خداحافظی تو را در بر می گیرد و پیام های پر مهری که بعدتر برایت می فرستد :) چقدر دوستشان داشتم :) چقدر جای بقیه خالی بود، دختران و پسران وبلاگی :) و جای لیلی :)

پ) من با این همه سن و سال (جای آقاگل خالی که بگوید پدربزرگ بیان است در حالی که می تواند نوه من باشد :دی) نشسته بودم در کافه گرامافون با ۵ دهه هفتادی و یک دهه شصتی کوچکتر و به این فکر می کردم که خدای من! چقدر خوش می گذرد :)

۲۳ حبه چیده شد. ۱۱

نهفت*

گفت باید عکس رو نشون یه جراح فک و صورت بدهی!

جراح فک و صورت گفت عکس سه بعدی بگیر و بعد در حالی که متفکرانه به همه نقاطی که ریشه دندون در عصب فرو رفته بود، نگاه می کرد، پرسید: چند سالتونه؟ ٣۴؟! این ها رو باید ١٧ سال پیش در می آوردین... که این قدر ریشه هایش بلند نمی شد که بره تو عصب :-| حالا هم هیچ چاره ای نیست، باید در آورده بشه، هر چهارتایش...

من: ممکنه لب یا زبونم بی حس بشه بعد عمل؟

دکتر: بله

من: ممکنه هیچ وقت خوب نشه بعدش؟

دکتر: بله

من: میشه عمل نکنیم؟

دکتر: نه

من: :-/ (این لب کج شده من بعد از عمله :-| )


چهارشنبه بعد وقت عمل گرفتم برای درآوردن عقل راست بالا و پایین، با التماس دعای فراوان :-) دخترهای قرار وبلاگی امروز، لطفاً صورت من را با لب راست به خاطر بسپارید :دی


* نهفت اسم گوشه ای است در دستگاه نوا، اینجا اشاره دارد به دندان عقل نهفته ... 

۲۳ حبه چیده شد. ۱۲

حرفه‌ای گری :-|

متاسفانه تبعیض جنسیتی در حقوق پرداختی به کارکنان زن و مرد همیشه پررنگ بوده و هست.

ولی مساله ای که اخیراْ من را خیلی درگیر کرده از جنس مبلغ پرداختی نیست، بلکه از نوع دیدگاه حرفه‌ای به ارزش کار انجام شده است.

من و شرکتی که برایشان کار می کنم (تقریباْ یک سال و نیم گذشته، دورکاری-ساعتی) داریم به مراحل پیچیده ای با هم می رسیم، تقریباْ در همه بحث های اخیری که با هم داشتیم، به من label شخصی کردن کار چسبانده شده و این که حرفه ای رفتار نمی کنم.

انگار حرفه‌ای رفتار کردن در قالب مطیع بودن بی چون و چرا تعریف می شود که پذیرش آن، برای من که از دوران کارمندی صرف سال‌هاست فاصله گرفتم خیلی سخت است (کما این که در دوران کارمندی هم آدم بله قربان گویی نبودم :-|).

برای من که در این سال ها، همیشه اولویت اولم برای ادامه دادن کار، انگیزه های درونی بوده، سخت است کاری رو ادامه بدهم که هر بار همه انگیزه‌های درونی ام را با یک شات گان بر باد می دهند! بماند که با توجه به مبلغ پرداختی و نحوه پرداخت، انگیزه بیرونی هم ندارم :-|


شاید باید برگردم به روال گروه نرم افزاری پرکا، روزهای فریلنسری... 


پ.ن. در جریان رفتار غیر حرفه ای من هستید دیگه؟ الان در اوج غیر حرفه‌ای گری،‌ در حالی که لیلی خواب هست و باید با شدت تمام کار کنم، هیچ نوع انگیزه ای برای ادامه کار ندارم، آخر آدمی روبات نیست که وقتی استخدامش می کنی برایت سر ساعت مشخصی خروجی بدهد،‌ آدمی انگیزه می خواهد :-( طفلک پروژه موبیکار و مشتریانش، بعد از من چه کسی می خواهد UI را آپدیت کند؟ باگ ها را برطرف کند؟ و featureهای جدید به پروژه اضافه کند؟


لعنت به من که این قدر با کارم رابطه عاطفی برقرار می کنم :'-(

۸ حبه چیده شد. ۵

نگران غمزده نباش!

اگر دیدی نگرانی و قلبت هی تند تند می زنه انگار که یه پرنده ی اسیر اونجا نشسته که می خواهد فرار کند، باید دقیقاْ و تحقیقاْ همه کارهایی که در راستای آرامش هست را انجام بدهی :) یعنی بشینی، حتی یه ربع بیست دقیقه بخوابی، آرام نفس بکشی، دوش گرم بگیری، ریلکس کنی، آرام آب بخوری، آروم آروم آروم

و

برعکس اگر دیدی که خیلی بی حال و غمزده و افسرده ای،‌ همه اش دلت می خواد بخوابی و بچسبی به تخت و با هیچ کسی میل سخن نیست... باید بلند بشی، راه بروی، آب بخوری، دوش سرد بگیری، تند تند نفس بکشی حتی، تند تند تند


پیدا کردن اختلاف این دو تا خیلی سخت به نظر نمیاد، ولی واقعاْ سخته و از اون سخت تر اینه که کار درست را انجام بدهی و در فاز نگرانی یا اندوه غرق نشوی :)


در ضمن در هر دو مورد ارتباطتتون را با آب بهبود ببخشید :) از هر نظر، آب بخورید (۸ لیوان در روز)، دوش بگیرید، بروید استخر، صورتتون را بشویید و ... خیلی از مواقع فقط خوردن میزان کافی آب حال روانی تون رو بهتر می کنه، فقط کافیه یک بار امتحان کنید :)

۱۸ حبه چیده شد. ۹

مهر مهلا :-)

به مهلا میگم: عمه جون، تولدت هست خب، الان خانوم تولدی، بلند شو برقص :-*
میگه: نه! تولد من نیست فقط، تولد من و لیلیه :دی

دیدید بچه این قدر مهربون که روز تولدش رو با کسی شریک بشه؟ 
۱۹ حبه چیده شد. ۱۹
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان