وقتی حالت خوب نیست، آشپزی نکن لطفاً :-|
وقتی به این فکر نکرده ای که چی بپزی،
وقتی روی کار تمرکز نداری،
وقتی به اشتباه به این مغز بیچاره برچسب multi-processor زده ای و انتظار داری هزار تا کار را موازی انجام بدهد،
لطفاً آشپزی نکن...
چون یادت می رود لپه ها را خیس کنی از شب قبل،
حتی یادت می رود لپه ها را بجوشانی و آبش را دور بریزی اول کار،
چون لپه و گوشت را می ریزی در زودپز و پنج دقیقه بعد یادت می آید که پیاز داغ نگرفته ای اصلاً،
چون مجبور می شوی وسط کار در زودپز را باز کنی و یک سری پیاز خام را خرد کنی سر بقیه مواد :-|
چون بادمجان های سرخ شده را همان اول کار می ریزی توی زودپز و بعد از یک ساعت، با یک سری شبه بادمجان له شده رو به رو می شوی به جای بادمجان تراش خورده درست و حسابی وسط خورش،
چون اگر بعد از یک ساعت در زودپز را باز کنی، می بینی که تنها روغن موجود در خورش، همانا روغن بادمجان سرخ شده بوده،
چون اگر آب خورش زیاد باشد، آن قدر همه چیز له شده، که دیگر نمی توانی بگذاری سر اجاق تا آبش برود،
پس وقتی حالت خوب نیست، لطفاً آشپزی نکن...
چون آشپزی عشق می خواهد :)
حتی اگر درست کردن یک سالاد ساده باشد، حتی اگر پاک کردن چند برگ سبزی خوردن باشد...
آشپزی بی تردید عشق می خواهد...