به وقت کودکی :-)

از مزایای هم نشینی با بچه ها، همین بس که برایشان بازی بر همه چیز اولویت دارد:

بر خواب، خوراک، ...

حتی در اوج بیماری، می توانی حواس کودک را با یک بازی ساده از درد پرت کنی

حتی در اوج سرما، بی لباس، بی غذای کافی...

این شاید تلنگری باشد به ما که حواسمان به روح و روانمان نیست.


که نقطه مقابل بازی، کار نیست، افسردگی است (برنه براون) :-)

۱۰ حبه چیده شد. ۱۸

مگو چیست کار...

می دونید تنها راهی که خیلی خوب و باکیفیت کار کنید چیه؟

این که خیلی خوب و با کیفیت کار کنید :دی

صبح ها زود بیدار بشین (قبل از 6)، غر نزنید که چرا فلان و چرا بهمان و چرا من و لعنت به این زندگی... هی تو شبکه های اجتماعی پرسه نزنید (باور کنید هیچ خبری اون قدر مهم نیست که نیاز باشه یه ربع یه بار همه چی رو چک کنید و به یاد داشته باشید، از خبری که اون قدر مهم است با خبر می شوید، حتی اگر موبایل نداشته باشید کلاً)، کارهای روتین مهمترین بخش هر روز هستند و به زندگی و برنامه شما نظم می دهند، پس به شان وفادار باشید (مثل نوشتن گزارش روزانه...)، به سلامتی خودتان اهمیت بدهید (ورزش، آب، خواب کافی، غذای خانگی...) و شاد باشید... 

افسردگی تصمیم شماست :-)

همین :-)

۱۷ حبه چیده شد. ۱۳

بستنی اش خوشمزه تره :-)

از دلخوشی های این روزها همین بس که گاهی جگرگوشه به وقت شیر خوردن زیر چشمی نگاهم می کند، با آن چشم های قهوه ای نازش...

و اگر نگاهش نکنم، شیر خوردن را متوقف کرده و آن قدر نگاهم می کند تا مطمئن شود که نگاهش می کنم :-)

و بعد با خوشنودی ادامه می دهد و باز نگاهم می کند و باز...


پ.ن. تسلیت به کرمانشاه، به کردهای مهربان استان های غربی، تسلیت به ایران :-(


بلبل گلزار عشقم بال پروازم نیه
تا له سوز دل بنالم کس هم آوازم نیه

رنجه له خار فراقم راحتی بخشم کوو
آرزو دار وصالم یار طنازم نیه

درده دارم ری و کو بم تا که دردم چاره کن
راز دل افشا و کی کم چیونکه همرازم نیه

بردیه تا دل و دستم عقل و هوشم چی له سر
لو چاو مخموره مستم میل بگمازم نیه

درد عشقی ها له گیانم طاقتو صورم نمن
سوز دل دیری بیانم حاجت سازم نیه

لو رخ گلگون دیری حسرت ماچی دلم
بسکه ریو نرمم خدایا تاو ابرازم نیه

یا و وصلی زندگی کم یا له هجرانی مرم
غیر یه چشتی ترک انجام و آغازم نیه

حافظ کردی زوانم شعر من برهانمه
شار کرماشان عزیزان کم له شیرازم نیه

شعر کردی هر یسه ار خاصه تمکین یا خراو
دی لیه بهتر چه بیوشم سحر و اعجازم نیه


کریم کوهساری متخلص*تمکین کرمانشاهی

۱۱ حبه چیده شد. ۷

باورها

هیچ می دانستید یکی از راه های خوب مقابله با کمال طلبی منفی این است که باورهای پشت داستان را به چالش بکشید؟

مثلا این که افراد تنبل هیچ وقت موفق نمی شوند! یا این که همیشه باید همه چیز در حد عالی باشه تا حالم خوب باشه و به همه خوش بگذره!


آن چیزی که در مورد دوم من امتحان کردم این بود که قرار مهمانی های کاملاْ سرزده را پذیرفتم و هی با خودم تکرار کردم: هیچ مهم نیست که همه چیز سر جایش نیست،‌ مردم میایند که خودت را ببینند :) و بعد می بینی که نتیجه چقدر فوق العاده است :) حالا مثلاْ خونه خیلی هم تمیز و مرتب نبوده که هیچ،‌ مهم این است که قرار را نیانداختی یک روز دیگه که شاید بشه یا نه...


۱۰ حبه چیده شد. ۱۵

وجه تسمیه :-)

مداح داشت می خوند: "مهلاً مهلا، اکبر لیلا"

مهلا ریز می خندید :-)

و می گفت: "مهلا و لیلی :-) من، مهلا، با لیلی"

حامد یه فایل صوتی ضبط کرده بود برای توضیحش که خودش که مهلا است، لیلا هم گرفته لیلی، خوشحاله که اسمشون تو شعر است :-)


لیلی جان شده گل آفتابگردان، هر جای خونه که میروم سرش را می چرخونه همون طرف :-)

۸ حبه چیده شد. ۱۴

یک گل، صد گل، صدها گل :)

اگر در آرزوی داشتن دوقلو هستید و همه می گویند که خیلی خوبه و یک بار بچه می آوری و تمام می شود، بدانید و آگاه باشید که رویایی بیش نیست! این که آدم تمام تجربیات مادرانگی و آموزش بچه داری را به صورت فشرده با دو تا بچه شروع کند، گاهی دیوانه کننده است :-|

حتی اگر خیلی دوست دارید که دو تا بچه داشته باشید،‌ فاصله مناسب بین جوجه ها باعث می شود که هم از تجربیات گرانقدرتان سر اولی برای بزرگ کردن دومی بهره ببرید، هم اگر شانس بیاورید و بچه خوب و دسته گلی باشد، شاید کمکتان هم کرد :)


* این ها سخنان من نیست،‌ تجربیات مادر یک دوقلوی خوشمزه است :)


پ.ن. اگه دوست داشتین یه نگاهی به صفحه موبیکار تو فاندوران بیاندازید :)

۱۵ حبه چیده شد. ۱۰

با خودمان مهربان باشیم :-)

من: "سلام لیلی توی آینه" :)

لیلی با غان و غون فراوان، از شدت خوشحالی برای لیلی توی آینه دست و پا تکان می دهد* و چند جیغ شادی هم می کشد :-))))


اگر همه ما به همین اندازه با خودمان مهربان بودیم،‌

صدای سرزنشگر درونی خفه می شد...

کمال گرایی منفی در افق های دور محو می شد...

و در اوج خوشبختی از زندگی در حال لذت می بردیم و معنای رضایت را درک می کردیم :)


* می دانم که لیلی نمی‌داند نی نی‌ای که توی آینه می بیند، خودش است :-)

۱۲ حبه چیده شد. ۱۵

زیر گنبد کبود :-)

یکی از داستان‌هایی که گاهی برای لیلی تعریف می‌کنم،‌ از همان داستان‌های محبوب من که در کمال کلاسیک بودن همه‌شان با "یکی بود، یکی نبود" شروع می‌شوند و در کمال reality شخصیت اصلی‌شان خود خود لیلی است،‌ این است که لیلی یک روزی بیدار می‌شود و می‌بیند که مامان پریسا هنوز خواب است،‌ بعد از همه تلاش‌هایش برای بازی با رودی شال قرمزی، بانی وانی و شیرو در پایان حوصله‌اش سر می‌رود و تصمیم می‌گیرد که گریه کند تا مامان بیدار شود.

بعد مامان پریسا که غرق خواب است، در خواب می‌بیند که صدای گریه می‌آید از دور و هر چه تلاش می‌کند نمی‌فهمد که صدای گریه لیلی از کدام سمت می‌آید،‌ آن قدر می‌گردد و می‌گردد تا متوجه می‌شود که صدای گریه در خواب نیست و یک هو بیدار می‌شود و می‌بیند که لیلی دارد گریه می‌کند :دی


پ.ن. خودم که این داستان را تعریف می‌کنم یاد کتاب تفسیر خواب فروید می‌افتم :-|

۸ حبه چیده شد. ۱۳

ما و مادران ما...

به سمانه گفتم: ما رو نگاه کن سمان، شدیم عین مادرهایمان :-) درباره بچه هایمان صحبت می کنیم، بزرگ می شوند، می بریمشان پارک، یاد می گیرند راه بروند، بدوند، حرف بزنند... و یک روز عین مادرهایمان نشسته ایم دم مدرسه با مادرهای بچه های دیگر حرف می زنیم تا امتحان تمام شود و برگردیم خانه...


رفته بودیم برای واکسن چهارماهگی جگرگوشه، مسئول واکسن من را با نام صابر صدا زد: "خانم... یه شماره تماس می دهید؟" یک هو پرت شدم توی همه سال هایی که مادرم با فامیلی من صدا زده می شد...


پ.ن. گفته شده به یه بچه فلاپی دیسک رو نشان دادند، با تعجب گفته: اوه! از آیکن save، پرینت سه بعدی گرفتی؟

۱۰ حبه چیده شد. ۱۲
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان