جوانه های سبز طلایی بر شکوفه های عطرآگین سیب، بهار می آید بی بهانه... لبخند می زنم، صدای در می آید، دستم را می گذارم کنار لیلی...
صابر را صدا می زنم، چشمانم را می بندم، صدای ماهی نازکم را حس می کنم...
- صدایش را می شنوی؟
چشمان پر از شوقش می گوید نه... صدای تکان خوردن آب مگر چقدر بلند است؟
ساز می زنم برایش، در آب می رقصد، نرم، شاد، کودکانه...
پنجره ها را باز می کنم، همه ی خانه پر از عطر بهار می شود...
یک بهار با ماهی کوچکمان :-)
پ.ن. به دعوت بهار نارنج جانم :*