ننه سرما

من از وقتی که یادم میاد سرمایی بودم، یعنی وسط چله تابستون هم یه پتویی چیزی می‌تونستی روی تخت من پیدا کنی :دی

حالا با این پیشینه تاریخی اومدم در جوار پطروس فداکار و همین طور که به روان رفته‌اش درود می‌فرستم، از پشت پنجره درخت‌ها رو می‌بینم که چطور در باد وحشی این طرف و اون طرف خم می‌شوند و تا مغز استخوان درک می‌کنم که وقتی میگن ۵ درجه سانتی‌گراد یعنی چقدر سرد :-|

یعنی با اون همه آسمان خراش که در تهران داریم و نمی‌دونم اون همه خونه تا دم ذوب شدن گرم و اون همه ماشین شاید، وقتی میگن بیرون هوا پنج درجه است، بدانید و آگاه باشید که فریبی بیش نیست (دارند دمای اون مرکزی که اندازه گرفته رو اعلام می‌کنند) و real feel شما در حد ۱۰-۱۲ درجه است!

۱۱
۱۵ فروردين ۰۵:۲۴ جولیک ‌‌‌‌‌
مخلصم:دی

عزیزی :)

منم خوبم فقط نت ضعیفه یکم :)
هلند خوش میگذره؟

خیلی سرده به نظرم :-| ولی اگه از دوری و سرمای داخل خونه و دلتنگی هایش بگذریم خوبه :) جاتون خالی

خوبی مامان پریسا؟ 😊
مرسی عید شما هم مبارک باشه 🌹

بله ممنونم، اگه این سرمای داخل خانه بگذارد خوبیم شکر خدا :)

شما چطوری؟

۲۲ اسفند ۱۳:۴۶ جناب منزوی
گرما خوبه، بشرط زمستون :)
پیشاپیش سال نو مبارک

ممنونم برای شما هم ایشالا سال خوبی باشه :)

۲۲ اسفند ۰۱:۰۱ پرفیـ.) ــوم
عی بابا این جا که منم دما به طور میانگین معمولا رو منفی ۱۵ هست و به منفی ۳۰ هم میرسه
به منفی ۴ که میرسه میگیم هوای بهاری شده :)))

روسیه؟ :))) خب خوش بگذره بهتون

والا ما همینجا تو کشور خودمون هفته پیش منفی شیش درجه بودیم :دی

آره بابام هم می گفت که این چه سوسول بازیه تو درآوردی،‌ همین جا تو تبریز و شهرهای دیگه هوای خیلی سرد هم تجربه میشه

۲۱ اسفند ۱۵:۳۷ ام اسی خوشبخت
پس اونجا بهشت منه :)

آره برای گرمایی ها عالیه

۲۱ اسفند ۱۵:۱۲ مرتضا دِ
سلام :) تابستون چله نداره
پیشاپیش عیدتونم مبارک

:) عید شما هم پساپس مبارک

بیاین جنوب زندگی کنید همیشه گرمه

من به همون هوای تهران هم راضی بودم به خدا :)))))) خیلی گرم تو ایران خوب نمیشه چون خیلی به حجم پوشش گیر میدن :-)

۲۱ اسفند ۰۸:۱۷ خانومی ...
پس اون سرما ننه سرما نیست ، نامادری سرمست بس که بدجنسه :)))
منم سرمایی ام 

واقعا که ننه سرما نیست :دی

خوبیش اینه که زود عادت میکنی پریسا جانم. ولی خیلی مواظب باش، از یه حد خاصی سردتر میشه بدن انگار بیحس میشه و متوجه سرما نمیشه. من اینو شب سال نو فهمیدم که تو دمای -10 رفتم recreation center نزدیک خونمون اتیش بازی ببینم و اصلا هم احساس سرما نمیکردم! ولی وقتی برگشتیم خونه متوجه شدم یه جای کار داره میلنگه... 
سرتو درد نیارم، اگه حس کردی خون توی رگهات حالت نیمه یخزده پیدا کرده بهترین راه حل حموم  اب گرمه. 

می دونی چطور بود اولش :دی بگم می خندی حتما :دی این که اولین بار که رفته بودم حموم صابر گفته بود که این آب حمومش هم از یه حدی گرم تر نمیشه :-| بعد من این قدر باهاش ور رفتم که یه آب داغ سوزان از تویش کشیدم بیرون :)))))))


بعد شب اومده بود می گفت چطوری از توی این دوشه آب داغ کشیدی بیرون؟ 


سلام 
دقیقا تو این مورد مثل همیم :|:))
سرمایی هستم و وسط چله تابستون هم یه پتویی چیزی باید روم باشه!
خدا بیامرزه مادر بزرگم رو🍀
 یکبار تابستون اومد خونمون و  رو به بابام گفتند:  
بسم الله الرحمن الرحیم کی وی تاوسآنه پتو نیه مِله خوهه که واران یه پتو نآسَه مِلِ خوهه ؟!:)) یه وَ کی بِردَه  خدا !!
الان دَ گرما مِره ای گَتتانه :)) ای پتوهه درآر دَ مِلِ خوت!! مری گَتَه !!
یادشون بخیر 💚
پریسا کلی خاطره با این پستت برام زنده شد:)

ترجمه رو هم بازم مثل همیشه  زحمتش میافته گردن بابای لیلی خانوم :))
با تشکر :)


پریسا گیانم ، لیلی گیان رو بجای من ببوسین:)
ممنونم❤


حالا واقعا به کی رفتی سر سرمایی بودن؟ :):*

۲۰ اسفند ۲۲:۵۹ جولیک ‌‌‌‌‌
آقا من اولاش که اومده بودم اینجا اول مهر بود، با کاپشنی که تو میتینگ نمایشگاه کناب منو دیدی رفت و آمد می کردم! (نکته: من تو میتینگ نمایشگاه کتاب، در اردیبهشت ماه، با کاپشن اومده بودم!)
الانم که هوا منفی پنجه با همون رفت و آمد می کنم :دی

عادت کردم دیگه. عادت می کنی تو ام. اینا که بومی این کشور های اسکاندیناوی و شمال آمریکا ان، جو میدن وای سرده وای سرده. بسیار انسان های النگوهامون نشکنه طوری هستن چون. ماها که همواره به خودمون پس گردنی زدیم که «همینه که هست، از سرتم زیاده» میتونیم عادت کنیم. 

عادت کردنِ من هم اینطوری پیش اومد که یه روز صبح تو گرمای ضعیف خورشید با لباس پاییزه رفتم دانشگاه، غافل از اینکه شب ساعت یازده تو بوران برمیگردم خونه. اون ده دقیقه مسیر مترو تا درب منزل رو لرزیدم و یخ زدم و سرمازده شدم و سه تا انگشت از دست دادم و دیگه فهمیدم اگه اونجا و تو اون شرایط نمردم از هیچی نمی میرم و دیگه از یه حدی سردتر فرقی نداره برای بدنم:دی

+با توجه به اینکه به علمی و عملی برخورد کردن با مشکلات علاقه مندی، در مورد لایه لایه لباس پوشیدن در زمستان هم بخون. من اینجا هیچ لباس گرمی نخریدم، با همون لباسای ایرانم خودمو گرم نگه داشتم، به لطف کارگاه آمادگی برای زمستون که دانشگاه گذاشت و ما رو با این گزینه آشنا کرد :)
https://www.rei.com/learn/expert-advice/layering-basics.html

اینجا هوا کمی گرم شده الان ولی اون موقع که خیلی سرد بود تو این کامنت رو گذاشته بودی و خیلی کمک کرد،‌ دمت گرم :*

و جدای بارون که اینجا خوراک شب و روزش هست :دی وزش باد خیلی هوا رو سرد می کنه یعنی اگه باد نیاد واقعا به نظرم همون ۳-۴ درجه است ولی وقتی باد میاد تا مغز استخون آدم احساس می کنه که سرما یعنی چی :دی

حالا این لایه لایه پوشیدن خیلی خوب بود :*

آقا من به شدت گرماییم تو چله زمستون پنجره وا میکنم

شما هم بیا اینجا :دی

۲۰ اسفند ۲۱:۰۷ . ℳƐĦƊℑ .
وی گرمایی میباشد و شدیدا شکرگزار که در منطقه کوهستانی بدنیا آمده

خیلی خوبه اونطوری

۲۰ اسفند ۲۰:۵۰ بهارنارنج :)
و من گرمایی ام:|

بیا اینجا بهشت توئه :)

۲۰ اسفند ۲۰:۳۱ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
زیر صفر بشه چی میشه؟!

فکر کنم آب تو هوا یخ بزنه :( بادهای تندی می وزد

دقیقا همین طور من هر زمان وارد تهران میشدم میگفتم به هاوایی خوش آمدید

:دی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان