اورژانس

دکتر در حالی که نگاهش رو به من دوخته می‌پرسه: خب می‌دونید که در تعطیلات آخر هفته یا ساعت‌های غیر‌ اداری، اگه نیاز به پزشک داشتید، چی کار باید بکنید؟

نگاهش می‌کنم و با کمی تردید می‌پرسم: به ۱۱۲ زنگ بزنم؟

سری تکان میده که یعنی نه، و میگه: اون ۱۱۲ فقط برای مواردی هست که خیلی خیلی اورژانسی باشه، مثل خطر مرگ :-|

 و یک کارت میده بهم که یعنی به این جا زنگ بزنید، که مثلاْ میشه مجمع پزشکان عمومی کشیک‌شون :دی


می‌دانید چرا این سئوال رو پرسید؟ اون قدر که نصف شب زنگ زدیم به ۱۱۲ که مثلاْ بچه‌مون اسهالش قطع نشده چی کار کنیم؟ الان نفس کشیدنش این طوریه چی کار کنیم؟ خوشم میاد که اون قدر اتوماسیون اداری‌شون در این زمینه قویه که فردایش که میری دکتر،‌ دکتره میگه شما دو بار با ۱۱۲ تماس گرفتید ساعت فلان و فلان و برای من smsش اومد و الان که دخترتان رو از نزدیک دارم می‌بینم حالش خیلی خوبه، دیشب واقعاْ حالش بد بود؟ :دی

۱۶
تجربه مستقیمم با کودک نسبت به فردی که تخصصش این خیلی کمه منتهی یه علاقه ای به اطرافیانم دارم بیش از حد دوستشون دارم و طاقت دیدن دردشون ندارم پس کتاب پزشکی و روانشناسی کودک و حتی گیاه های دارویی خوندم.سابقه پرستاری از یه فامیل بزرگ دارم ^_^

ولی جوابت خیلی جامع و کامل و تخصصی بود برای من


خیلی ممنونم ازت به خاطرش 

الان چطوره حالش بهتره؟
من اینارو میگم ولی حتما خودتون می دونین.
برای دل پیچه و دل درد بچه اول باید ببینین روده اش هست یا معده.برای فهمیدن بچه رو میخوابونین معاینه می کنین به اندازه دو انگشت بهم چسبیده از عرض انگشت دور ناف روده کوچیک هست بچه که بزرگتر میشه میشه سه انگشت بهم چسبیده اگه روده کوچیک دردناک باشه یعنی یه غذای آلوده خورده اگه دردناک باشه ولی سفت نباشه یعنی با اسهال خارج میشه بعد از یکم دردکشیدن اگه سفت باشه یعنی آلودگی که خودش خارج نمیشه حتما احتیاج به دارو داره  و ضد درد  چون درد بیشتر میشه حالا اگه معده هم دردناک باشه درد معده بوده که به روده کوچیک فشار اورده و باعث دردش شده پس اول باید درد معده رو برطرف کنین .معده کجاست؟4 انگشت بالای ناف دقیقا مرکز زیر دنده ها. مشکل معده از کجا می اد؟ توی بچه ها ممکن حساسیت به لاکتوز باشه یا رفلاکست برگشت اسید معده یا استرس یا پرخوری و بد خوری.بچه ها همه چی باهم میخورن پشت سر هم میخورن بیشتر از حد معده پر میشه به معده فشار می اد دریچه های پایینی معده گیر می کن یا غذای سنگینی که هضم مشکلی داره یا غذای آلوده اگه سنگین باشه غذا با لیمو ترش تازه درست میشه یه لیمو ترش تازه با یکم آب ولرم رقیق میکنی بهش میدی بخوره و یا مقدار خیلی کم کمتر از یک غذاخوری عرق نعنا با اب رقیق میکنی بهش میدی.اگه هم معده درد بود هم روده درد بود یعنی آلودگی خورده اصلا عرق نعنا بهش نمیدی همون لیمو ترش خوبه و باید بگردی و شیرین بیان پیدا کنی اندازه خیلی کوچیک کم کم بهش شیرینی بیان بدی چون آلودگی باعث میشه اسید معده خیلی زیاد بشه و دردناک بشه کاری که شیرین بیان میکن اینکه یه لایه مخاط دور معده ایجاد میکنه تا اسید نتون بهش آسیب بزنه البته فقط در مواقع ضروری بهش شیرین بیان بده چون شیرین بیان جلوی ماهیچه سازی میگیره و بیشتر بدرد بزرگسال میخوره حالا اگه بری دکتر چی بهش میدن برای معده یک سرم مینویس و یک آمپول رانیتیدین برای داخل سرم یک آمپول ب6 که ضد تهوع هست لیموترش مقدار زیادی ب6 داره و یک آمپول هیوسین ضد درد.
حالا اگه روده بزرگ بود سه انگشت اطراف ناف و بالای مثانه. اگه سمت راست دردناک باشه خطرناکه ممکن آپاندیس باشه چون خودش سمت چپ ولی دردش میزن سمت راست .اگه روده بزرگ سمت باشه دو حالت داره یا روده گره خورده یا احتیاج به مسهل داره.
برای زمان مسمومیت اگه هر روشی امتحان کردین و جواب نداد حتی داروی شیمیایی و می دونستین حتما آلودگیه می تونین اندازه نیم سانتیمتر بهش ذغال بدین بلافاصله جواب میده ولی مشکل اینکه بدن خشک میکن در طول اون روز باید ده لیوان آب بهش بدین.
برای آلودگی روده برای پیشگیری مثلا می دونی قرار جایی بره یا از جایی بیاد که غذا یا اب آلوده خورده توی غذا یا ماستش جوز هندی رنده کن بریز ضد عفونی کننده قویه از سماق قوی تره. از نعنا و پونه قوی تره فکر می کنم بگردی حتما اونجا پیدا کنی خیلی مهمه با رنده ریز خیلی کم رنده میکنی توی ماست میریزی مثلا وقتی که از مدرسه می اد میگه دلم پیچ میخوره مامان بهش میدی نیم ساعته اثر میکن ولی زیاد بهش نده خواب آوره.
حالا اسهال می دونی علامت خوبیه یعنی آلودگی داره خارج میشه اگه معده درد و روده درد داشته باشه اسهال نباشه باید نگران بشی یعنی آلودکی نمیخواد خارج بشه.اسهال یه مشکلی داره وقتی که هر کسی اسهال میشه هفتاد درصد آبی که قرار بوده بازیافت بشه و به سیستم بدن برگرده رو از دست میده چون بدن خیلی از اب مواد غذایی توی روده ها جذب میکن وقتی اسهال میشیم آب از دست میره به سیستم بدن فشار میاد دچار کم آبی شدید میشه پس به کسی که اسهال میشه اگه معده دردناک نداشته باشه دو لیوان ترکیب آب و نمک و شکر و لیمو ترش رقیق میدیم بخوره تا قند و نمک بدنش تامین بشه و از کم آبی دچار تب نشه.یک ساعت بعدش هم اگه بتون غذا بخوره بهش برنج کته و ماست و مرغ آب پز و هویج آب پز میدیم چون هم به معده فشار نمی ارن و هم برای روده خوب هستن.

کلا هرکسی که شهر یا کشورش عوض میشه یکم سیستم گوارشش بهم میریزه بخاطر اب و هوای متفاوت ولی ایشالله کم کم بهتر میشه.
نگرانی هاتون امیدوارم کمتر بشه.
خودتون هم می تونین در مورد گیاه ها و داروهای مربوط به سیستم گوارش بخونین خیلی به خودتون و اطرافیانتون میخوره.
سه مورد هست که اصلا شوخی بردار نیست یکی صندلی ماشین کودکه واقعا خطرناک بچه کوجیک بدون صندلی دومی مشکلات گوارشیه چون خیلی جدیه و اکثرا به مردم نمیگن سومی آنفولانزا نوع آ کلا حواستون به این سه تا باشه. سلامت باشین.ببخشید پر حرفی کردم

خیلی خیلی کامل بود :) ممنونم


تجربه کار با کودک داری؟

سلام دیدی پشت سرِ زندانیایی که دارن آزاد میشن دعا میکنن و میگن: بری دیگه بر نگردی!؟ الان من خیر خواهانه براتون دعا میکنم رفتید و دیگه برنگردید. 
یعنی نمونه ای که آقا گل فرمودند درد داره به قرآن. حتما خودتون میدونید و در حوصله ی شما هم نمیگنجه تکرار مکرارتِ اینچنینی. پس از گفتن و واگویه کردنش میگذرم. ولی بدونید که الان که طعم نظم و ترتیب رو چشیدید، وقتی بگردید، انگار که به جهنم یا با تخفیف بگم به زندان برگشتید

خب خوبی ها و بدی هایی داره، مخصوصا هر چقدر سن و سالت بیشتر باشه نبود خانواده، آشناها، دوستان و فامیل بیشتر پررنگ میشه، آب و هوای همیشه ابری گرفته سرد هم همین طور


الان یه عالمه آدم میگن برو بابا، اینا که چیزی نیست برو خوش باش:-| یه مطلبی داشت فهیم عطار تو اینستاگرام که می گفت شبیه کلیه پیوندی هستی، که از بدن صاحب قبلی جدا شده باشی و بدن جدید پس زده باشه :-(

۲۷ ارديبهشت ۱۶:۱۲ رحیم فلاحتی
اول که حوندم متعجب و مبهوت موندم . خدایا کدوم بیمارستان ؟ کدوم اورژانس ؟ اینجا کجاست که مریض لاعلاج شون باشم :))
 بعد دیدم نه بابا من تو دل اروپا تو سرزمین کفر از امکانات ها ؟!! خوش به حالتون تو ایران بهتون اینقدر می رسن :))))

چیزی که من بهش عادت نکردم اینه که نمی تونی مستقیم بری پیش دکتر متخصص، حالا یا تو ایران بد عادت شدیم یا هر چی، ولی من سخته برام نقطه شروع هر مشکلی از نوزاد یه روزه تا پیرزن نود ساله با هر مشکلی از کولیک نوزاد تا مشکلات زنان و هر چی که فکرش رو بکنی دکتر خانواده باشه


گاهی فکر می کنم خب خیلی باید بهش اعتماد داشته باشم و تشخیص خفن بده ولی سخته برام اعتماد کنم و سر ناچاریه :-|

یه نمونه از اورژانس بیمارستانای خودمون:
چند وقت پیش به خاطر یک اتفاقی رفته بودیم اورژانس. خب وقتی شما پر از اضطرابی، وقتی نمی‌دونی باید چه واکنشی داشته باشی لااقل انتظار داری که توی چنین محیطی کمی بهتر باهات برخورد بشه. ولی اتفاقی افتاد چی بود؟ من رو سه بار فرستادن بخش حسابداری. بخش حساب داری اون آقایی که نشسته بود و کارا رو انجام میداد انگار حق پدریش رو از ما طلب داشت. از برخورد بدش با بقیه که بگذرم، موقعی که نوبت من شد، کارت رو گرفت و رمز رو پرسید. بهش گفتم رمز رو. آخر رمزم 53 بود. گفت نه اشتباهه. دوباره گفتم، گفت نه اشتباهه. دفعۀ دوم خودم دیدم که اشتباهی 23 زد. بهش میگم اشتباه زدی. شروع کرد غرغر کردن و با نهایت بی ادبی گفت برو بیرون پول بگیر بیار. وقت من رو تلف نکن :|
در حقیقت منِ همراه مریض در حال تلف کردن وقت پرسنل بیمارستانی بودم که وظیفه‌اش خدمت رسانی به بیمارانه. 

خیلی دردناک، خیلی غیرعادلانه :-(

۲۶ ارديبهشت ۲۱:۲۹ ام اسی خوشبخت
تو شهر ما هم اکثرا میترسن بچه شون رو ببرن اورژانس چون در اکثر موارد بچه رو بستری میکنن(غیرضروری) و دیگه ول کن قضیه نیستن!
تو ایران خیلی از بستری ها, داروها, آزمایش ها غیرضروریه و هزینه های بیهوده به مردم و دولت تحمیل میکنه. دلیلش هم دقیقا نبود سیستم یکپارچه است. درسته تو خیلی کشورها داشتن سیستم یکپارچه یه دغدغه مهمه اما ایران دیگه زیادی گسسته است!

واقعا زیادی گسسته است :دی


مثلا من نگران عفونت ادراری بودم برای لیلی، دکتر خودش رفت از داروخانه که همون کنار هست برایم ظرف گرفت، یه ساعت بعد رفتم و ظرف نمونه رو دادم به منشی، منشی پذیرش خودش برد داد به دستیار دکتر (بهش میگن assistant ولی منشی نیست مثلا بلده آزمایش کنه یا سوالات ساده تر رو خودش جواب بده به جای دکتر) و چند دقیقه بعد بهم گفتند که مشکلی نداره و این که تب کرده به خاطر سرماخوردگیه و نگران نباشید

یعنی من اصلا آزمایشگاه و داروخانه رو ندیدم، همه چی خودش انجام شد،‌ این خیلی خوبه مخصوصا وقتی آدم دست تنها است

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان