امروز هوا ۲۷ درجه بود که برای فصل و ماهی که هستیم، در نوع خود کمیاب و بینظیر است، مخصوصا با سرعت باد ۱۰ کیلومتر در ساعت :) فرصت استثنایی برای تمرین دوچرخه سواری شهری، پس دو تا دمبل سه کیلویی گذاشتم تو کوله پشتی که کمی لنگر بیاندازد و حس و حال وقتی لیلی آن پشت نشسته را شبیهسازی کنم. این بار فشار کمتری احساس میکردم، فرمون دوچرخه را توی دستهایم له نکردم و توصیه آقاگل را موقع رسیدن به سرعتگیر عملی کردم (یعنی احترام به اسم "سرعتگیر" و علت طراحیاش :دی).
حالا میخواهم به چی اشاره کنم؟ به اینکه میدانم ترمیم و مرمت یکی از مواردی هست که استعداد و علاقهی من همسو میشود (حتی در کدنویسی، دیباگ کد بخش مورد علاقه من است)، چه ربطی به دوچرخه سواری دارد؟ اینکه دارم دنبال پاککنها میگردم، تیغی که باهاش طلاهای ریخته شده روی کار را پاک کنم، راهی که بیارمش تو دایره امن، که وقتی یک ماشین مثل موشک از کنارم رد شد، بتوانم چند لحظه آرام بگیرم و ادامه بدهم :)