شوالیه

جگرگوشه می‌گوید: این knight پسره، اون یکی هم پسره، چون تو این کشتی همه خیلی قوی‌اند و پسرند.

من با رگ گردن بیرون زده: :-| خب ما شوالیه دختر هم داشتیم و قوی بودن ربطی به پسر بودن نداره.

و در حالی‌که تلاش می‌کنم اسمش را یادم بیاد،‌ بلند می‌گویم: "صابر اسم اون دختر شوالیه چی بود؟ فرانسویه‌؟"

صابر: "برنادت؟"

من: "نه بابا،‌ شوالیه بود"

صابر: "ژاندارک؟"

من: "بیا لیلی ببین این شوالیه رو" و عکس فیلم ژاندارک را نشانش می‌دهم.

لیلی: "خب باشه. ولی تو کَشتی من همه پسرند!"

-این هم اثرات زیر پوستی انیمیشن و جامعه و هر چی :-|

۶ حبه چیده شد. ۱۵

اعتراض

کشاورزها دوباره اعتصاب* کرده‌اند، با تراکتورهایشان. کل اتوبان را پوشاندند و معابر اصلی را بند آوردند. با جگرگوشه رفته بودیم خرید، هر چند ثانیه یکبار یک تراکتور از کنارمان رد می‌شد، بوق زنان. لیلی گفت: وای گوشم، چرا بوق می‌زنند؟
گفتم: دارند اعتراض می‌کنند مامان‌.
گفت: اعتراض؟ پس چرا گوش من رو درد می‌گِرونَند؟


*در اعتراض به سیاست‌های زیست محیطی دولت که نقش کشاورزی را در مقابله با بحران نیتروژن پررنگ خوانده بود.

#بازنشر_کانال

۱ حبه چیده شد. ۱۸

روان

می‌گفت: پریسا روان آدم شوخی نداره ها، یک کمی به خودت رحم کن. وسط این همه فشار کارت اقامت و پاسپورت و خونه و مدرسه جدید لیلی و شهر جدید و این دو سال دوری و ندیدن خانواده،‌ اگه هم شروع کردی به شخم زدن خاطرات و گذشته و ... فقط یادت بمونه که با خودت مهربون باش، زیاد...

۴ حبه چیده شد. ۱۷

بغل

جیزل گفت: میشه شما رو بغل کنم؟

و من و جیزل همدیگر را بغل کردیم و من زدم زیر گریه انگار که آخرین روز مدرسه خودم باشد و از معلم محبوبم خداحافظی کنم و در چشم بر هم زدنی، جگرگوشه چهار ساله شد و از پلی ‌گروپ خداحافظی کرد، باشد که بعد از تعطیلی تابستانی مدارس، در ماه سپتامبر بشود کلاس اولی در شهر جدید :)

۹ حبه چیده شد. ۱۴

مرگ

گفت: مامان نگاه کن این زنبوره مرده، از دنیا رفته...

گفتم: اوهوم

گفت: اگه از این دنیا رفته، پس چرا هنوز اینجاست؟

 

 

 

۶ حبه چیده شد. ۱۹

این قند پارسی

گفت: خب به چه زبانی صحبت می‌کنید در ایران؟

گفتم: فارسی.

گفت: فارسی؟ نشنیدم. اون دیگه چه جور زبانی هست؟ شبیه عربیه؟

- خب در واقع شبیه نیست، ولی الفبایش شباهت داره.

- آها، بعد فقط در ایران فارسی صحبت می‌کنند؟

- نه، تاجیکستان، افغانستان، فقط کمی با فارسی ما فرق داره، مثلا فارسی دَریه. 

- افغانستان؟ این آشناست یه کمی.

 

۷ حبه چیده شد. ۱۷

بسی عشق بودی در این چهار سال

گفتی لباس تولدت را نمی‌پوشی،‌ گفتی رویش گل و پروانه داره، همان دلیلی که به خاطرش خریده بودیم و دامن هم داشت، که اخیرا یعنی واویلا و آستین‌هایش کوتاه بود، یعنی سردت می‌شود و دلایل دیگر.

گفتم فقط بپوش تا عکس بگیریم :) و برای دل مادرت پوشیدی و چند تا عکس انداختیم با آن آستین کوتاه‌ِ دامن‌دارِ پر از گل و پروانه :*

تولدت مبارک‌ جگرگوشه، چهار سال من تو را داشتم یا تو من را، نمی‌دانم. فقط می‌دانم آرزوی برآورده شده‌ام هستی :*

۱۶ حبه چیده شد. ۲۵

فایزر، تویی؟

دچار اون علائم عجیب و غریب نشدم که حالا دستم بالا نمیاد و می‌خوام لباس بپوشم کسی بیاد کمک و .‌‌‌..، ولی دست چپم درد می‌کنه‌، دقیق‌تر بخواهم بگم خیلی درد می‌کنه، اون‌قدر که اگه امروز عصر دست یا پای لیلی اشتباهی می‌خورد به جای واکسن، سرم سوت می‌کشید و مثل فنر از جا می‌پریدم :-|

۴ حبه چیده شد. ۹

کودکان فیلسوف‌اند

آمده کنارم دراز کشیده و خوابش نمی‌برد بهش می‌گویم: "وبلاگ ننوشتم، درباره‌ی چی بنویسم؟ درباره‌ی تو بنویسم؟"

میگه: "نه" و انگشت اشاره‌اش را می‌گذارد روی نقطه‌ای برآمده روی دیوار و می‌گوید: "درباره‌ی این بنویس" نگاهش می‌کنم و چیزی دستگیرم نمی‌شود. می‌گویم: "چی بنویسم درباره‌ی این؟" کف دستش را جلو و عقب می‌کند و سایه‌ی دستش بزرگ و کوچیک می‌شود، می‌گوید: "بنویس چیزها شکل خودشون نیستن"

پ.ن. فیلسوف‌ها تفکر نقاد و پرسشگر زمان کودکی خود را حفظ کرده‌اند یا با تلاش و ممارست گندی که والدین و دولت و سیستم و نظام آموزشی زده‌اند را خنثی کرده و به خویشتن خویش برگشته‌اند؟

۶ حبه چیده شد. ۲۱

خسته ناخوش

می‌دونم حال ناخوشی که دارم انتخاب خودم هست. این رو برگزیدم که تویش با حال ناخوشم بمانم و هیچ کار نکنم و هیچ کسی هم جسارت نکند که بپرسد چرا هیچ کاری نمی‌کنی. گفتی این انتخاب نیست؟ که هوای نفس است؟ هر چی هست گاهی من را در خودش می‌بلعد و دلم می‌خواهد بروم زیر پتو و فقط همان جا بمانم...

پ.ن راستی به وضعیت متاهل شاغل تغییر وضعیت داده‌ام. ولی خسته‌ام، خیلی خیلی خسته...

۴ حبه چیده شد. ۹
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان