صفویان

نیم نگاهی انداختم به صف پیچ در پیچ مقابل فروشگاه که به لطف انتظامات، جماعت تمام تلاششان را کرده بودند فاصله ۱.۵ متر را حفظ کنند،‌ به لیلی گفتم "ما می‌خواهیم برای تو خرید کنیم لیلی، آماده‌ای توی صف بایستیم؟ خیلی بلنده" "آره خیلی باحاله" فکر کنم طفلک‌ هیچ ایده‌ای از مفهوم صف در ذهنش نداشت.

۵ حبه چیده شد. ۱۹

معنای متضادها

گفت: "شادی یعنی چی؟ یعنی وقتی غم نباشه؟ یعنی فاصله بین دو رنج؟ رنج یعنی چی؟"
هنگامی که دنیا زیبایی را به عنوان زیبایی به رسمیت بشناسد، زشتی سر بر میاورد. هستی و نیستی همدیگر را پدید میاوردند. مرتفع و پست پشتیبان یکدیگرند. جلو و عقب به دنبال هم میایند. بدون کار کردن کار کن، بدون کلمات تعلیم کن. ایشان می آفرینند ولی مالک نمی شوند. آنان به موفقیت دست می‌یابند ولی خود را وابسته به آن نمی‌کنند. پس موفقیتشان از بین نمی رود.*

* کتاب تائو ت چینگ، اثر لائوتزو

۱ حبه چیده شد. ۸

مهمانی فکرها

گفت: میشه شما زنگ بزنی به سازمان برگزارکننده آزمون رانندگی و بگی حالت خوب نیست یا مثلا سرفه می‌کنی؟ چون اینطوری برای کنسل کردن امتحان من باید پول بدهم.

فکر✔️
الان از من میخواد که دروغ بگم‌؟ مگه برای کنسل کردن باید پول بدهد؟ من که از یک هفته قبل گفتم که تمدید کارت اقامت نمیرسه کنسل کن، چرا کنسل نکرده؟ دفعه قبل مگه نگفت همین که روز امتحان نریم خودش کنسل میشه؟ یعنی قوانین عوض شده یا دفعه قبل هم پول داده؟ 

فکر✔️
حالا من که بعدش میخوام برم سفارت دردسر نشه؟ اینها که سیستمشان یکپارچه است چک‌ می‌کنند که بچه هم رفته پلی گروپ، خانم سفارت هم رفته، فقط برای امتحان حالش خوب نبوده، خب نگفت بگو کرونا، گفت بگو سرفه می‌کنی اونها احتمال بدن کروناست امتحان را کنسل می‌کنند.


فکر❌
الان بگم نه نمیگم خیلی ضایع میشه. نه این‌که خیلی باهام خوبه، بعدش دیگه اخلاقش زیباتر میشه :-|

۲ حبه چیده شد. ۱۱

اجازه همسر

گفت «شما همسرت کجاست الان؟ اگه بخواهی محل اقامت رو به اینجا تغییر بدهی، باید همسرت باشه.»

گفتم «نه نمی‌خواهم تغییر بدهم، همون ایران باشه. ما که اینجا اقامت دائم نداریم.»

گفت «باشه. صد یورو بریز به این حساب، برو دو هفته بعد بیا پاسپورتت حاضره.»

 

پ.ن. خواستم بگم با کارت اقامت تاریخ گذشته،‌ موفق شدم پاسپورت جدید سفارش بدهم، از مرحله مجرد بیکار رد شدیم، صلوات :))))

۳ حبه چیده شد. ۱۴

من از بیگانگان هرگز ننالم

رفتم دم دفتر کنسولی ایران، زنگ در را زدم که آمدم برای کارهای تعویض گذرنامه. صدا گفت: شما وقت داری؟ گفتم: نه از کجا وقت بگیرم؟ من کد رهگیری دارم و آمدم برای برابر اصل کردن مدارک. کمی غر زد که باید وقت داشته باشید و در را باز کرد.

رفتم داخل. گوش تا گوش آدم نشسته بود، انگار نه انگار که کرونا است و رعایت فاصله الزامی، همه هم باحجاب :) واقعا انگار در باز شد و وارد خاک یک کشور دیگه شدم :-|

دستگاه نوبت دهی دم در کار نمی‌کرد و همه جا برگه چسبانده بودند که باید وقت داشته باشید، یک نیم ساعتی سر پا منتطر ماندم که از مسئول یکی از باجه‌ها سئوال بپرسم قضیه وقت چیه.

فکر می‌کنید چی گفت؟ گفت: بله خب باید وقت داشته باشید و اینطوری بدون وقت رسیدگی نمی‌کنیم. 

گفتم: خب از کجا؟ من تا مرحله آخر رفتم و همین کد رهگیری را داد، از کجا وقت بگیرم؟

گفت: تو کانال تلگرام کنسولی اعلام کردیم :-| برو اونجا رو نگاه کن!

یعنی اگر از این که هر جای سایت و راهنما و پاسخ به سئوالات متداول رو بالا و پایین کنی، علامتی از بخش نوبت دهی نیست و "باید بروی کانال تلگرامی رو چک کنی"، بگذرم و از این که آخرین مرحله کار اعلام نکرد که برای مراجعه حتما نوبت می‌خواهد و از کجا نوبت بگیرم هم چشم‌پوشی کنم، نمی‌توانم از اون آدمی که در را باز کرد بگذرم که به جای این که بگه برو از کجا وقت بگیر، من را راه داد تو و نیم ساعت وایستادم تا بفهمم از کجا وقت بگیرم، تازه برای یه روز دیگه :-|

۵ حبه چیده شد. ۱۳

مجرد بی‌کار :-|

در وضعیتی هستم که نه تنها به علت عدم صدور کارت اقامت جدید (فرآیندهای لاک‌پشتی ایام کرونا) اجازه ندارم بروم امتحان رانندگی بدهم، بلکه پاسپورت گرامی هم دو ماه دیگر expire خواهد شد* و از آن بدتر وقتی می‌خواهم درخواست تمدید پاسپورت بدهم، می‌گوید تصویر کارت اقامت معتبر می‌خواهیم :-| یاد چی می‌افتید؟

آفرین! طرف میره خواستگاری، می‌پرسن کارت چیه؟ میره دنبال کار، میگن به مجرد کار نمیدیم :-|

* اشاره نکردم که برای تحویل کارت اقامتی معتبر، پاسپورت معتبر نیاز دارم :-|

۴ حبه چیده شد. ۲۰

ستاره

عصری دو ساعت خوابیده و حالا بی‌خواب شده‌. در تاریکی ساعت ده، روی مبل کنار پنجره دراز کشیده، پرده‌ها را کنار زده و زل زده بیرون. می‌گوید: "مامان نگاه کن اون ابر مثل یه فیل upside downه!" در تاریکی سری تکان می‌دهم که نمی‌بیند. ادامه می‌دهد: "بیا نگاه کن یه ستاره هم می‌بینم" دلم برای ستاره‌ دیدن تنگ شده، نمی‌دانم به خاطر آلودگی نوری است یا افق یا چی که آسمان بی‌ستاره‌ای دارند. می‌گویم: "کجاست؟ اومدم ببینم" با نوک انگشتش نور چشمک‌زن هواپیما را نشان می‌دهد و می‌خندد، همه ستاره‌های پنهان هم با او می‌خندند.

۸ حبه چیده شد. ۱۴

شب‌های روشن

- مامان، الان که شب نیست، هوا روشنه، من خوابم نمیاد!

- بخواب دخترم، ما اینجا به ساعت می‌خوابیم، اگه بخواهیم منتظر تاریک شدن هوا بمانیم، صبح میشه دوباره :-|

۹ حبه چیده شد. ۲۳

خودم

"خودم" یعنی مادر جان، آهسته، کمی آرام باش، دورتر بنشین، آها خوب شد، با نگاه ایرادگیرت زل نزن به دست‌های کوچک من، دلسوزی و ترحم هم قاطی‌اش نکن، صدای نچ نچ نشنوم، کمک نمی‌خواهم یا راهنمایی یا هر چی، قربان دست و پای بلوری‌ام هم نرو، می‌خواهم "خودم" تنهایی انجام دهم، و برای انجامش تا آخر دنیا وقت دارم، به ساعت من هنوز دیر نشده :)

۶ حبه چیده شد. ۲۲

شرح حال

می‌دانید بدتر از این‌که چیزی برای نوشتن نداشته باشید چیه؟ این که چند وقت به یک موضوع جالب برای نوشتن فکر کرده باشید، ولی الان چشم‌هایتان باز نمی‌ماند که بنویسید :-|

۳ حبه چیده شد. ۲۱
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان