این یک نوشتهی خارج برنامه است :)
خارج برنامه از دو جهت، یک این که این وبلاگ همیشه دوشنبه-پنجشنبه ها به روز می شود، بر مبنای یک سنت دیرین و وفاداری دو سه سال اخیر من به آن :) دو این که معمولاً جمعه ها قول نمی دهم به قرار یا مهمانی های دوستانه، چون فقط همین جمعه مانده برای کارهای دو نفرهمان :) برای صبحانههای خوشمزه، نهارهای هیجان انگیز، فیلم دیدنهای لمیده جلوی تلویزیون، سینما رفتنهای ساندویچی، پختن کیک و نان شیرینی و کمپوت های من در آوردی، ... و زندگی :)
با این حال دلم نمی آید برایتان از دورهمی هولدن نگویم، چه این که دوشنبه دور است و دیر میشود و چه آن که، از دیشب همه نوشته اند کوتاه و بلند :)
مثل آدمهایی که بدنشان سودا-زدایی** شده و هیچ گونه استرسی ندارند با Google Maps چک کردم تا پارک لاله چقدر راه است و اعلام کرد حداکثر 16 دقیقه و یک مسیر خوبی نشان داد از پشت خیابان باقرخان که غلغلک شدم امتحان کنم و ساعت دو و نیم راه افتادم برای قرار ساعت 3 و زمانی که در کوچههای تنگ و تاریک و بعضاً بن بست و یکطرفه به این طرف و یک طرفه به آن طرف نزدیک بیمارستان امام گیر افتاده بودم، فکر کردم سودا-زدایی بیش از حد هم خوب نیست :-|
از کی من این قدر بی خیال بوده ام؟ :-)))
در حالی که تصمیم گرفته بودم برگردم و یک جایی بَرِ امیرآباد آلبالو خانوم را بچپانم و دوان دوان برسم سر قرار، دیدم هدی زنگ می زند :-| (شایان ذکر است که هدی همکار من در شرکتی است که کار می کنم و چون شنبه launch پروژه است، گفتم حتماً گیر افتاده اند که زنگ زده اند و یا مصیبت، عصر جمعه :-|)
گوشی را که برداشتم، دیدم هدی کجا بود :-)))) هولدن است :-| (Hoda vs. Holden) و می گوید کجایید شما؟! همه آمده اند :-| در نتیجه در اولین جای پارک پیدا شده نزدیک خیابان فاطمی ماشین را چپانده و دوان دوان خودم را رساندم به محل قرار :)
جولیک: بدتر از خودم پسر طور (والا با اون کلاه سوییشرتهاشون)، بدون کلاه و عینک دودی در هنگام خندیدن و صحبت کردن به شدت ناز و شبیه نیکی کریمی، درست کننده دو سطر از روبیک در همه حال، عاشق گربه، آرام و حرف نزننده، در حالی که تمام تلاش های من برای انتقال او از silent به ویبره با شکست رو به رو شد :)
یا فاطمه زهرا: بدون تیپ داعشی، با چادری عربی طور که اسمش را گفت ولی یادم نیست، مهربان، از لاک جیغ تا خدا :-)
هولدن: قدبلند، لاغر، شوخ، به شدت برون گرا (برای مخاطب بودن به یک حاضر جواب زبده، در حد صابر نیاز بود :-) )
نارخاتون: ناز، ملوس، خوش برخورد، Lady in Red، گریزان از گربه، با این آدم می توانستم سه ساعت درباره بخشهای مختلف بیمارستان (می دانید که سلامت در خانه پدری من بحث روز است) حرف بزنم بدون وقفه :-)
صبا: من را یاد یکی از دوستانم می انداخت، مهربان، مراقب بقیه، دلسوز، مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا، 16 آذر
دخترک: خانم دکتر، مشاور، کوی، خیلی جدی و متشخص :-) با تشخیص مشکوک بودن بچهای که فحش نمی داند به پایین بودن ضریب هوشی :-)
دکتر میم: فکر کردم سید علی است :-|
یادگار: نظر خاصی ندارم، فقط هنوز اسیر اسم وبلاگش هستم موقع معرفی، می گفت یادگار 90، 10، 19 :-))))) و من فکر می کردم چطور یادم بماند :-|
سید علی موز ماهی: تریپ روشنفکر براندازنده نظام، با همه مشخصه های سیگار، شال گردن و ... صحبت کننده درباره محمدعلی رامین آن قدر صمیمانه که همه فکر کردند طرف اسمش رامین است و آشنای سید علی است :-)
خورشید: بی وبلاگ ترین کامنت گذارنده ثابت وبلاگ هولدن :) ناز، دختربچه، دبیرستانی طور، دوست داشتنی، معمار
مهرداد ارسنجانی: کامارو :-|
* در راستای بحثی که در گرفت درباره تلفظ درست کتاب کلیدر در دورهمی هولدن، صابر به عنوان یک کُرد اصیل و عاشق راستین محمود دولتآبادی، کلیدِ دَر را با خودش نبرده است :-| من ساعت 9 برمیگردم و نمی دانم اگر زودتر برسد بدون کلید چه می کند...
** در راستای ارادت صمیمانه و قلبی من به طب سنتی، و بعد از تاثیرات بی نظیر زالو در درمان یک شبهی سینوزیت مزمن من، با یک طبیب حاذق ملاقات نمودیم برای تشخیص مزاج و فرمودند شما خیلی مضطربی و بدنت باید سودازدایی شود، بفرمایید حجامت ساقین :-| در همین راستا فردای حجامت ساقین و با خروج سودا از بدن (مونا الان میاد منو می کشه) :-)))))))))) ما را پای در زمین نبود از شدت بی خیالی و سرخوشی... اوصیکم باالطبا السنتی :-)
پ.ن. دوست دارم یک آشنا، یلدا، آقاگل، مترسک، نگار، توکا، فاطمه. ح، علی.ف، جودی ابوت، لافکادیو، ری را، بای پولار، گربه بنفش، جادوگر آئورا، Ella، ندآ، Siftal، خانم فـــــ، a. mnd و بهار پاتریکیان (و اون یکی بهار کرمانی که هی اسمش وبلاگش را عوض می کند) را ببینم از نزدیکِ نزدیکِ نزدیک :)