اول:
میگم: من فردا باید برم تست کرونا بدهم. میگه: مامان همه جوابها رو خوب بده که قبول بشی :-).
دوم:
میگم: دختر جان، فردا صبح که بیدار بشی من نیستمها، میخواهم برم برای تست. یک جور عمیق و شاکی نگاهم میکند: مامان این سومین باره که داری میگیها، فهمیدم.
- من نگران خودمم یا اون؟ :-|
سوم:
میپرسه: جواب تست کی میاد؟ میگم: شب که تو خوابی. میگه: بیدارم میکنی که بهم بگی جوابش رو؟ میگم: نه. میگه: لطفا. و یه طور خاصی ف رو میکشه و روی ن تنوین مکث میکنه که دلت براش بره :)
پ.ن. جواب تست منفی بود.