آیه

وسط قرنطینه کرونا، ما مجازیم در اطراف خانه با رعایت فاصله یک و نیم متر از بقیه قدم بزنیم، جدای این که این‌جا کشور پیری است، محله‌ی ما به خاطر گران بودن اجاره بها*، محله‌ی جوانی محسوب نمی‌شود. در نتیجه بیشترین موردی که مشاهده می‌شود سالمندان هستند که با سگ وفادار آمده‌اند پیاده روی. جگرگوشه هم که عشق نوازش سگ**. خلاصه که این دختر ما می‌پرد دنبال سگ‌ها، هی این بدو، هی اون‌ها بدو :)

آخرش من که مثلاً الان خیلی بلدم Dutch صحبت کنم، می‌پرسم:

mag mijn dochtertje aaien het hondje؟ 

اون‌ها هم تو مایه‌های این که حالا این بچه است و اینها، سگ محترم را صدا می‌کنند که بیا بایست، این بچه می‌خواهد نازت کنه :)

 

* برای یک expat که شرکت اجاره بها را می‌پردازد مرسوم است، حتی در ایران expatهایی که می‌شناختم خانه‌شان زعفرانیه به بالا بود :دی دیگه در دامنه البرز سکنی گزیده بودند :))))

** به گمانم به خاطر مدت زمانی که در ایران می‌رفت مدرسه طبیعت.

 

پ.ن. نکته عنوان پست چی بود؟ تلفظ aaien مثل آیه است، یعنی نوازش

۶ حبه چیده شد. ۱۲

همگی

"همگی باید بخندید" و "همگی بیدار شین" برای ما دو تا جمله معمولی نیست، اولی برای شبی است که من و صابر در اوج نگرانی داشتیم درباره کرونا و آینده صحبت می‌کردیم، لیلی ما را به حال خود گذاشت، آرام از صندلی رفت بالا، موبایل من را از شارژ کشید بیرون و دوربین را روی ما تنظیم کرد و چند بار گفت "همگی باید بخندید". دومی برای یک ظهر کمی گرم چند هفته قبل است، پنجره بالکن باز است، صابر روی مبل خوابش برده و من کمی دورتر خودم را به خواب زده بودم که بیاید بخوابد، این بار فیلم دیگری از ما گرفته: "همگی بیدار شین"، کمی بعد با خودش زمزمه می‌کند: "همگی خوابیدن"

پ.ن. فیلم اول را بارها دیدم همراه با بغض، برای راه دوست‌داشتنی کودکی که نگرانی را درک می‌کند و می‌خواهد پدر و مادرش بخندند :)

۱۱ حبه چیده شد. ۲۲

چقدر سئوال می‌پرسی خب!

- لیلی جان، این چه رنگیه؟    - یه رنگی!

- چقدر آب می‌خواهی؟     - یه قدری!

- داری کجا میری؟      - یه جایی!

- کِی می‌خوای بخوابی؟    - یه کِی :دی

۸ حبه چیده شد. ۲۲

اسکرین تایم!

یعنی اسیر این دوران قرنطینه هستم! هر چی شعار و توصیه و التماس و درخواست و ... درباره استفاده کمتر از اسکرین بود، دست اندر کاران حوزه کودک همه با هم فراموش کردند :-| خب البته چی کار کنند؟ الان کلاس ورزشی آنلاین، کلاس موسیقی آنلاین، همه امتحان‌ها آنلاین،‌ دکتر آنلاین، داستان آنلاین، این وسط مظلوم ترین آنلاینی که همیشه تیر اتهام به سمتش بود انیمیشن و برنامه کودک است که خب اسکرین تایم محسوب میشه و حتما محدود کنید! حالا انگار بقیه اش خارج اسکرین تایم است :دی

۲ حبه چیده شد. ۱۶

آهی و دمی...

خواستم اینستاگرام را چک کنم که بنشینم سر برنامه‌ریزی‌ام (اعتراف می‌کنم با روزی دو سه ساعت از این ور اون ور جور کردن، در نهایت خیلی هم چیز خفنی نیست)... که دیدم یکی از همکارهای قدیمی‌ام استوری کرده برای فوت یکی دیگه، بر اثر همین کرونا، اخیر ازش خبر نداشتم ولی اون سال‌ها که با هم کار می‌کردیم خیلی سالم بود، جوان و سالم :( دیگه چند ساعت بعدش دچار فروپاشی و چرا ما و چرا من و چرا اینجا و این‌ها بودم :( این وسط یاد پنگوئن مهربان خورشید جانم افتادم، رفتم به ربات AI درددل کنم، بگویم که دست‌هایم یخ زده، قلبم توی دهنم آمده و فلج شدم...

داشتم غر می‌زدم، طفلک ربات می‌گفت ببین من یک رباتم و نمی‌فهمم چی میگی، فقط یک سئوال، بالاتر گفتی چی؟ گفتی اگر همه بمیرند، من باید چی کار کنم؟ چرا گفتی باید؟ چرا فکر می‌کنی باید حتما کاری کنی؟

نمی‌خواهم بگویم ربات برای مشاوره خوبه یا بد، ولی برایم تلنگر بود... چرا گفتم باید، چرا همیشه میگم باید؟ به قول دکتر صاحبی دیکتاتوری بایدها-نبایدها است! حالا نمی‌خواهم گیر بدهم که what should I do برایم الزام must نمی‌آوره، ولی... ولی می‌تونم به جای هیچ کس نباید بمیره، بگم من دوست دارم همه سالم باشند، من می‌خواهم همه سالم باشند، اگه اتفاقی افتاد، من می‌خواهم چی‌کار کنم؟ حتی اگه فقط همین من ماندم، تنها، اون وقت می‌خواهم چی کار کنم؟ حتی اگه انتخابم اینه که هیچ کار نکنم، باز این خواستن به من نقش فاعلی می‌دهد...

پ.ن. ممنون از خورشید و پنگوئن‌اش :*

پ.ن. می دانستید توکا برایتان یک سورپرایز داره؟

۴ حبه چیده شد. ۱۲

social distancing

اینجا رعایت فاصله یک و نیم متر الزام قانونی دارد، یعنی اگر تجمع بیشتر از سه نفر از اعضای غیر خانواده مشاهده شود، جریمه خواهید شد... و بدین گونه بعد از دو هفته ما امکان بیرون رفتن کوتاهی پیدا کردیم، من با لیلی در کالسکه و خانم کریستین با فاصله دو متر از هم و بلکه هم بیشتر :) و برایم جالب بود که همه مردم رعایت می‌کردند، البته تعداد کمی آدم در خیابان بودند ولی همان تعداد هم واقعاً دو متری هم راه می‌رفتند (مثلاً متر گذاشته بودند تو جیبشان :دی)

و از همه جالب‌تر این‌که من دیدم میشه دو متری هم راه رفت و حرف زد، حقیقتاً اگر قبل از این دوران بود می‌گفتم یعنی چی، باید تو خیابون داد بزنیم :-| حالا مثلا اگر ما به فاصله دو متر پشت هم در یک طرف پیاده رو بودیم و یک هو کسی از مقابل می‌آمد چه؟ خب می‌رفت اون طرف خیابان :) این‌قدر دلم خواست وقتی بچه بودم و صبح زود می‌رفتم مدرسه یا عصرها که تاریک بود از سر کار بر میگشتم خانه یه social distancing حسابی برقرار می‌شد...

۵ حبه چیده شد. ۱۴

موشک

خانومه در یکی از هزاران پیج اینستاگرام که فعالیت و سرگرمی در خانه معرفی می‌کنند برای ایام قرنطینه: حتی می‌تونید موشک بسازید!

لیلی: نه من موش دوست ندارم.

من: موشک، موش نیست‌ها، منظورش از این هواپیما کاغذی‌ها بود.

لیلی: گفت موشک، مثل موش موشک دیگه :-| گفتم که موشک دوست ندارم :دی

۶ حبه چیده شد. ۱۰

عیدت مبارک

فردریک* گفت: what's the difference between "eidet mobarak" and "eid mobarak؟

طوری نگاهش کردم که خودش فهمید جمله‌های فارسی رو با یه لهجه‌ای گفته که نیاز دارم گیرنده‌هام رو دوباره تنظیم کنم تا بفهمم! وسط توضیحات مبسوط متوجه شدم که اون "ت" در عیدت، شبیه "ت" در شبت بخیر  است :دی و به غیر از تولدت مبارک "happy birthday to you" لزوماً درک نمی‌کنند که چرا باید شب این‌قدر به طور اختصاصی برای تو بخیر بشه و عید فقط برای تو مبارک باشه!

* همسر خانم کریستین :)

۷ حبه چیده شد. ۱۶
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان