در همه سال هایی که بچه بودم و تلویزیون یک عالمه فیلم درباره مادرشوهرهایی نشان میداد که گودزیلا بودند و تنها وظیفه شان خون به جگر کردن عروس ها بود تا زمانی که بزرگتر شدم و زندگی خودمان را از دید دیگری دیدم، یا حتی سال های بعد که ازدواج کردم و یک مادر شوهر واقعی برای خودم داشتم یا زمانی که برادرم ازدواج کرد و مامان را در هیبت مادرشوهر دیدم، یک واژه مشترک بود: مادر شوهر!
بله و برایم جالب هست که دوستان هم سن و سال خودم را می بینم که وقتی دور هم نشسته ایم درباره مادرشوهرهایشان طوری صحبت می کنند که انگار فلش بک سریال آیینه است و مهین شهابی در نقش مادر شوهر سنتی بدجنس آمده که عروس بدبخت را له کند :-| و بارها از من می پرسند که تو چرا هیچ چیز نمی گویی؟ مادر شوهرت خیلی خوب است آیا؟
واقعیت این که فرق من این است که با همه بررسیهایی که این سال ها داشته ام، می توانم واژه مادر شوهر را از دید عروس در چهار سرفصل خلاصه کنم و این طوری اگر فکر کنی که او هم یک مادر دوست داشتنی است، همان اندازه مهربان که نگران پسرش باشد و همان اندازه مهربان که تو را دوست بدارد، نیمی از مشکل حل می شود :-)
با این حال به جرات می توان گفت با انجام هر کدام از موارد زیر به تدریج به مجسمه سنتی مادرشوهر نزدیک تر می شوید:
۱- تعریف از خود: وقتی که مادر شوهر از خودش تعریف می کند! مثلاً بگوید که آشپزی اش چنان و بهمان است، از هر انگشتش هنر می ریزد و همیشه خانه اش مثل دسته گل است و در کلاس خیاطی نفر اول می شده و ...
۲- تعریف از پسر خود: وقتی مادر شوهر از پسرش تعریف می کند! مثلاً بگوید که پسرم خیلی زرنگ است، پسرم خیلی سر به زیر است، پسرم خیلی خانواده دوست است و ... و می توان برای این که مادر شوهر خفنی باشید اضافه کنید پسرم فلان طور و بهمان طور است چون من یادش داده ام (مخلوطی از تعریف از خود و تعریف از پسر خود) :-|
۳- دوست داشتن پسر بیشتر از عروس: وقتی که به صراحت در مقابل عروس به پسرتان ابراز علاقه می کنید، مثلاً پسرتان را دو تا ماچ می کنید، عروس را یک دانه :-))))))))))))) (باور کنید همچنین گزینه ای را دیده ام، موضوع به همین مسخرگی باعث اختلاف شده و عروس گفته: مادر تو من را دوست ندارد!) احوال پسرتان را می پرسید، احوال عروس را نه، می گویید پسرتان شب بیاید خانه تان و اکر تنها آمد نمی پرسید زنش کجاست و عروس گلتان را چرا نیاورده...
۴- سرزنش عروس به خاطر کارهایی که برای پسر نکرده: این از همه موارد قبلی خفن تر است و از شما، مادر شوهر خفن تری خواهد ساخت، این که هی به عروس سرکوفت بزنید که آخی پسرم رو ببین چه لاغر شده، چرا هیچی نمیدی بهش بخوره؟ یا ببین چقدر قیافه پسرم زرد شده و چی کارش کردی؟ :-)))))))))))) یا این که چرا برای پسر من بچه نمی آوری؟ (انگار که یک کار یک نفره ای باشد) یا ...
۵- انجام دادن کاری برای سه گانه پسر، عروس، نوه به صورت غافلگیری: این مورد همیشه منفی نیست، با این حال کاملاً پتانسیل آن را دارد که در رده بندی "دخالت" قرار بگیرد! مثلاً خرید هدیه به هر مناسبتی، اگر به عنوان مادر انتظار نداشته باشید که حتماً استفاده شود (که کمی بعید است)، مشکلی ندارد، ولی اگر پافشاری کنید که فلان چیز که خریدم کجاست؟ یا در مهمانی ها بپرسید که چرا آن لباس که برایت خریده ام را نپوشیدی؟ دیگر کار تمام است، شما یک مادرشوهر اصیل خواهید شد :-))))))))) حتی مورد داشتیم که مادرشوهر برای عروس بی نماز بی حجابش، به عنوان کادوی عقد فیش حج خریده بود و بعد هی اصرار و اصرار که بروید خانه خدا را ببینید بلکه انشاءالله اصلاح شوید :-)))))) یا به عنوان هدیه آیینه و شمعدان خریده بود، کادویی که تا عمر داری باید بگذاری در ویترین پذیرایی و قاعدتاً باید به سلیقه خودت باشد و دوستش داشته باشی...
حالا اگر خودتان مادر شوهر باشید، می فهمید هر کدام از موارد بالا دغدغه های ساده یک مادر است، فقط همین :) مخصوصاً بخش ۵ که به طور خاص، مادر به عنوان دلسوزی محض کاری را برای پسر-عروس-نوه انجام میدهد... می خواهم بگویم علاوه بر این که باید قبول کنید که عروس همیشه عروس است (و این که مثل دخترشان هستید، تعارفی بیش نیست) جایگاه خود را دوست داشته و از آن لذت ببرید، به مادر همسرتان احترام بگذارید، علائق و سلائقتان را به طور غیرمستقیم به او بگویید، برایش هدیهای به سلیقه خود بخرید و بگذارید کم کم شما را بشناسد و او را نه مثل مادر خودتان (که شاید نتوانید)، بلکه مثل یک مادر نگران مهربان دوست بدارید :)
پ.ن.۱ میتوانم یک نوشته دیگر درباره خواهر شوهر هم بنویسم، ولی مواردش خیلی شبیه مادرشوهر است، تعریف از خود، تعریف از برادر، ابراز علاقه علنی به برادر، سرزنش عروس و کارهای غافلگیرانه!
پ.ن.۲ اگر پسر هستید و این نوشته را می خوانید، لطفاً از مادر و خواهرتان خواهش کنید که موارد بالا را انجام ندهند، مطمئناً حرف شما را گوش می دهند، مثلاً خواهش کنید که جلوی عروس هی از شما تعریف نکنند و قربان صدقه تان نروند، بدون هماهنگی با شما و در نظر گرفتن سلیقه عروس کاری نکنند یا اگر شروع کردند به سرزنش عروس برای کارهایی که برای شما نکرده، لطفاً مرد باشید و بگویید که شما خودتان نیاز نداشته اید و خیالشان را راحت کنید که عروس دختر خوبی است و شما خوشبختید :-)
پ.ن.۳ حالا دیدگاهی در آن سوی داستان هم وجود دارد، این که شما مادر شوهر یا خواهر شوهر ایده آلی بوده (یا در مقام پسر صاحب چنین مادر و خواهری هستید) ولی عروس نمی فهمد، زودرنج، بهانه گیر و پرتوقع بوده و تعامل با او خیلی سخت است :-| بله همیشه این طور نیست که مادر شوهر گودزیلا باشد، گاهی عروس هم شاخ است!!! در چنین مواردی لطفاً صبوری پیشه کنید، کار دیگری نمیشود کرد...
پ.ن.۴ اگر عروس هستید، سعی کنید علاوه بر افزایش همدلی و مهربانی، تصور مادرشوهر سنتی ایرانی را از ذهنتان خارج کنید و هدیه هایش را با مهربانی بپذیرید و اگر خیلی آزاردهنده نیست، استفاده کنید :-) وقتی دیدگاهتان به مسئله خیلی سیاه است، طرف مقابل هر کاری هم که بکند، شما مسئله را سیاه می بینید :-|