به خاطر چهارشنبههایی که مترو سواری میکنم (برای دیدن جوجههایی که دوست دارند زیباتر بنویسند)، با مفهومی آشنا شدم تحت عنوان: "شال سوپر نخ" :-)))))))
و اگر در واگن بانوان، خوب به همه کسانی که سوار میشوند نگاه کنید، می بینید که همهشان یکی از این شالهای سوپر نخ سر کردهاند و خوشحال و خندان که گرما با ما کاری ندارد :)
خلاصه این که وسوسه شدم و نه از مترو، که از کنار خیابان یک دانه از این شالهای سوپر نخ خریدم، سورمه ای رنگ، چرا که آن قدر نازک هست که پوشیدن رنگهای روشنتر، اصولاً نقض غرض است :)))
و بعد دیدم انگار از همان شال هایی است که الهام پارسال بهشان میگفت: "بهشتی"، چرا که همچون قوزک پای حوریان بهشتی از شدت لطافت و نازکی میتوان آن سویش را دید :))))))
خلاصه این که ما خیلی راضی هستیم، و در بیشتر ساعات باید دست بکشیم روی سرمان تا مطمئن شویم که شال پوشیده ایم :-| و توصیه می کنیم در این گرمای تابستان خودتان را به یک دانه از این شالهای بهشتی-سوپرنخ مجهز کنید :)
پ.ن. این بار بدی حالم به یک نصفه روز ختم شد، نصفه روزی که آغازش همان موقع هایی بود که دوشنبه پست وبلاگ را گذاشتم، و پایانش خواندن آن همه همدردی، دلداری، راهکار و ایمیل دوست عزیز تر از جانم بود با یک عالمه توصیه برای بهتر شدن :) از همه تون ممنونم :) اگر می دانستید که سابقه حال بد من می تواند تا یک ماه کشدار شود، میدیدید که چقدر ارزشمند بوده آن همه پیشنهاد و چقدر شق القمر بوده تغییر از حال بد به حال خوب :)