رنج‌ها

می‌گفت: هیچ می‌دونستی که هدف ما تو این دنیا رسیدن به شادی و خوشبختی نیست؟ این که اگه روی یافتن شادی سرمایه گذاری کنی زدی جاده خاکی :-|

گفتم: پس چیه؟ 

گفت: معنا! هدف زندگی بشر یافتن معنای زندگیه، که مسلما با رنج همراه است و هر رنجی به همراهش رشد هست و بلوغ، پس در هر رنجی نعمتی موجود است و بر هر نعمت شکری واجب!

"زیرا زندگی مشکلی نیست که باید حل شود، بلکه آزمایشی است که باید آن را زندگی کرد. کافی است برای معنایی عمیق‌تر و عمیق‌تر رنج کشید. چنین معنایی غنا می‌بخشد و پاداش خود است"-- کتاب مرداب روح، نوشته جیمز هالیس

نمی‌دونم چرا یاد آیه ۴ سوره بلد افتادم: "لقد خلقنا الانسان فی کبد" و ... هیچی دیگه، فقط اومدم بگم لطفا رنج‌های زندگی‌تون رو بغل کنید :)

۵ حبه چیده شد. ۱۶

شکست

اولین بار که یکی از مداد شمعی‌هایش شکست، پرت شدم به همه روزهایی که کاری رو کرده بودم که نباید، با دهن باز، ماتِ مداد شمعی مونده بودم... "شکست؟" نگاهم کرد و از شنیدن کلمه شکست خنده‌اش گرفت، "بذار برم چسب بیارم" رفتم چسب آوردم و در حالی‌که تلاش می‌کردم با چسبِ مایع کمر شکسته مداد شمعی رو صاف کنم، دیدم یک کمر شکسته دیگه رو گرفته سمتم و میگه: "چفس" یعنی چسب :دی

این بهت‌زدگی موند باهام، سر اولین ماژیکی که یه شب تا صبح درش باز مونده بود و از فردایش خشک شد و دیگه ننوشت، سر قلموی آبرنگ که شکسته و کمرش صاف نشده، سر خمیربازی‌ها که اونقدر همه رو به هم فشار داده فقط به درد ساختن المر و پتوی چهل تیکه می‌خوره :دی

ولی امروز عصر از همون پتوی چهل تیکه یه گردالو ساخت و زد سر یکی از مدادهای نوک شکسته‌اش (که بیشتر از خود مداد به تراشیدنش علاقه داره) و گرفت سمتم و گفت: مامان! بستنی :)

یعنی کی گفته که باید در همه ماژیک‌ها رو بست و مداد شمعی‌ها رو نشکست و خمیربازی‌ها رو قاطی نکرد؟ "ول کن جهان را، قهوه‌ات یخ کرد" :)

۶ حبه چیده شد. ۱۷

انتزاعی

یک عدد سوسک مرده زیر صندلی من جاخوش کرده بود، اولین بار ندا دید و با یه شبه سقلمه بهم فهماند که بهتره نترسم و سوسک رو هدایت کرد کمی دورتر!
یه مامان بزرگ هم کنارم نشسته بود، از اونهایی که موهای نقره‌ای‌شون رو از وسط فرق باز کردند و زیر روسری‌شان سنجاق زدند، یکبار وسط بحث زیر گوشم گفت: این انتزاعی که میگن یعنی همون نزاع و اینا؟ داشتم ریشه انتزاع رو با انفعال و افتعال تو ذهنم مطابقت می‌دادم که دوباره پرسید: ادبیات فانتزی که استاد الان اشاره کردند یعنی همون جن و پری؟ 
حالا شما به عنوان تمرین یه داستان فانتزی بنویسید درباره رابطه‌ی انتزاعی مادر بزرگ با جن سوسک شده :دی

پ.ن. از کارگاه قصه‌گویی غزال نصیری، شورای کتاب کودک
۲ حبه چیده شد. ۸

برداشت

خواستم با کالسکه لیلی از در جلوی اتوبوس وارد بشم که راننده در را باز نمی‌کرد و هی ایما و اشاره که از در وسط بیایید بالا!

سر کالسکه رو کج کردم به سمت در وسط اتوبوس و منتظر موندم مسافرها پیاده شدند، وقتی با کالسکه جا گیر شدیم، دیدم که وسط راهروی ابتدای اتوبوس یه سگ خوابیده اندازه گراز :دی خب قاعدتا لجم گرفت و تو دلم گفتم که به! بیا! سگ عزیز بر کالسکه بچه اولویت داشته! صاحب سگ هم همون جا در صندلی اول نشسته بود و با راننده گپ می‌زد و من هر چند یکبار نگاه "همینه رشد جمعیتتون منفیه"طور بهشون می‌انداختم...

ایستگاه بیمارستان که خواستند پیاده بشن، تازه متوجه شدم که بنده خدا نابینا بوده و بالتبع سگ مزبور، سگ راهنما :-| بعد از کلی خجالت و شرمندگی و اینا یاد این جمله افتادم که خشم، غم یا شادی شما ربطی به اتفاق بیرونی ندارد، بلکه برداشت شما از اون اتفاق است که در احساس درونی شما، نقش اصلی رو ایفا می‌کنه! برای همین یک اتفاق یکسان، یک فیلم مشترک، یک کتاب معروف می‌تونه یکی رو بخندونه و دیگری رو به های های گریه بیاندازه :)

۸ حبه چیده شد. ۱۹

اعتصاب غذا

به مربی لیلی میگم: خب این که بچه‌های دیگه همه اینجا شاد هستند که دلیل نمیشه، بچه‌ها متفاوتند (در واقع می‌خواستم بگم هر بچه منحصر بفرد است، ولی کلمه‌اش به ذهنم نرسید، بعدتر دوستی بهم گفت می‌تونستی بگی unique) لیلی در خانه، پارک و خونه همه دوستان و آشنایان خیلی بچه شاد و پر جنب و جوشی است و غذا خوردن رو خیلی دوست داره، وقتی این‌جا پیش شما هیچی نمی‌خوره و همه‌اش می‌خواد بخوابه، برای من نشانه این است که راحت نیست، خوش نیست، و این برای من مهمتر از هر چیز دیگه است!
ناگفته نماند وقتی به تغییر مهد لیلی فکر می‌کنم مور مور میشم :-( حتی فکر می‌کنم شاید مهد رفتن برایش زود بوده و بهتره بیاد ور دل خودم، در هر حال که من اینجا کار پاره وقت سه روز در هفته پیدا نکردم...
۵ حبه چیده شد. ۱۰

مخلوط کن بی در

به نظرتون ترکیب توانایی‌های حرکتی رو به رشد، دویدن، پریدن، جهیدن، بالا رفتن از دیوار راست، مهارت‌های کلامی فزاینده، جمله‌های سه چهار کلمه‌ای، گنجینه کلمات در حال تکمیل و طوطی سخن‌گو با احساسات انفجاری غیر قابل کنترل چی خواهد شد؟

یعنی جوجه‌ای که کشوهای دراور خانه صاحبخونه رو کشیده بیرون، در حالی که به عنوان پله داره ازشون میره بالا، فریاد پیروزمندانه پله پله، بالا بالا سر میده و اگر در فرآیند فتح قله‌ ورود کنی با مخلوطی از جیغ و گریه و نه نه رو به رو خواهی شد، در غیر این صورت وسط راه شاهد سرنگونی و سقوط یا درخواست کمک برای مشارکت در جرم و صعود هستی :)

تبریک میگم به دنیای دو سالگی خوش اومدید :-|

۳ حبه چیده شد. ۱۸

شوک دمایی

دیشب که دوباره به آغوش سرما برگشتیم، دریافتم که آدم تو سرما ممکنه چند بار وسط شب بیدار بشه ولی برتری‌اش به گرما اینه که بعدش راحت خوابت می‌بره، یعنی چی؟ یعنی یه پتو اضافی، یه ملحفه‌ای، یه چیزی که کنار رفته رو دوباره می‌پیچی دور خودت و می‌خوابی، ولی گرما این طوری نیست...

اگه به خاطر گرما بیدار بشی، یا باید کولر روشن کنی یا دو تا لیوان آب سرد بخوری یا صورتت رو بشوری که در هر حال بیم آن می‌رود که خوابت بپرد کلا :-|

دیگه اون همه از سرما غر زدم، گفتم درباره مزایایش هم بگم :دی

۱۳ حبه چیده شد. ۲۳

شورای کتاب کودک

به عنوان یکی از آخرین کارهایی که در آخرین روزهای ایران بودن کردم، امروز رفتم شورای کتاب کودک کارگاه قصه گویی غزال نصیری :)

با وجود این همه زمانی که از آشنا بودن باهاش می‌گذره و گذشت پنج ترم از دوره "من فرزند خودم هستم" آنلاین، هنوز هم حرف‌هایش برام تازگی داره مثل روز اول، مثل اولین باری که واژگان دایره امن، بستر و کودک شهروند به گوشم خورد :) و چقدر از بودن کنار خانواده و دوستانم لذت بردم و چقدر این دو هفته زود گذشت...

به زودی به تابستان اروپایی سلام خواهیم کرد، سلام سرما :دی

۲ حبه چیده شد. ۱۶

خلاقیت

به نظرتون تعریف محدودیت‌های سالم در تربیت بچه چقدر در تقابل با پرورش خلاقیت اون قرار داره؟ مثلا اگه بچه نوک ماژیک رو هی کوبید روی کاغذ، مداخله می‌کنید که بگین راه درست چیه یا با تست روش‌های مختلف به نتیجه برسه؟
شاید تعریف چند تا خاطره به من بهتر کمک کنه :)
۱۰ حبه چیده شد. ۸
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان