یه زمانی دلم می خواست اگر دختری داشتم اسمش را می گذاشتم مهربان، بعدتر فهمیدم که مهربان اسم پسر است و بی خیال شدم*.
دیروز در یکی از گروه های دوستانه تلگرامی (من چند دسته گروه دوستانه دارم شامل دوستان دبستان، دبیرستان، پیش دانشگاهی، همکاران شرکت اول، شرکت دوم، شرکت سوم :-))))) ) یک بحث عقیدتی درگرفت درباره ایام محسنیه و این که اول ربیع را تبریک بگوییم یا نگوییم و تا ۹ ربیع باید عزاداری کنیم و ...
خود بحث و این که چی درست هست مهم نبود، مهم این که این وسط چند تا از دوستای خیلی عزیز من از دست هم دلخور شدند و یکی آمد اعلام کرد که بحث عقیدتی نکنید و یک هو همه بحث قیچی شد و الان دو روز است که گروه در سکوت خوفناکی فرو رفته و همه هم دلخور :-(
می خواستم بگویم دوستی های ما خیلی بیشتر از چندتا بحث ساده ارزش دارد، مخصوصاْ ماها که دیگه سن و سالی ازمون گذشته و دوستی هامون قدمتی داره برای خودش در حد و اندازه ۱۵-۱۶ سال یا بیشتر...
نمی دونم باید چی کار کنم با طرفین بحث صحبت کردم ولی هیچ فایده ای نداشت، چند تا مطلب "بیا تا قدر یکدیگر بدانیم" هم گذاشتم ولی هیچی...
هم چنان گروه در سکوت خوفناکی فرو رفته :-(
بیایید با هم مهربان باشیم :)
* صابر یک همکار زرتشتی داشت که اسم پدرش مهربان بود به معنای نگهبان مهر و اسم دخترونه مهربان می شد مهربانو که خب به اندازه مهربان دوستش نداشتم :-)