یک عدد سوسک مرده زیر صندلی من جاخوش کرده بود، اولین بار ندا دید و با یه شبه سقلمه بهم فهماند که بهتره نترسم و سوسک رو هدایت کرد کمی دورتر!
یه مامان بزرگ هم کنارم نشسته بود، از اونهایی که موهای نقرهایشون رو از وسط فرق باز کردند و زیر روسریشان سنجاق زدند، یکبار وسط بحث زیر گوشم گفت: این انتزاعی که میگن یعنی همون نزاع و اینا؟ داشتم ریشه انتزاع رو با انفعال و افتعال تو ذهنم مطابقت میدادم که دوباره پرسید: ادبیات فانتزی که استاد الان اشاره کردند یعنی همون جن و پری؟
حالا شما به عنوان تمرین یه داستان فانتزی بنویسید درباره رابطهی انتزاعی مادر بزرگ با جن سوسک شده :دی
پ.ن. از کارگاه قصهگویی غزال نصیری، شورای کتاب کودک
دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸