فکر کنم عقل نویسنده مجرد بوده :-))))))))))) خوشم نیومد :-)
عزییییییییییییزم، کاش می تونستی ببینی اش ولی، خیلی خوبه :-)
:-))))))))))))) الان احساس جداافتادگی بهم دست داد، من خیلی وقت هست وبلاگ می نویسم بهار جان، از وقتی که پنج سالت بود، ولی خب اون موقع ها بیان نبود، بلاگفا بود، پرشین بود و خیلی از سرویس های دیگه
اختلاف سنی مون زیاده بهار جان، رسما سال 80 رفتم دانشگاه من :-|
ما هم خیلی وقت ها این طوری هستیم :-)
جدی میگی؟ نمی دونستم اکران رسمی اش تموم شده، سینما غلغله بود...
توکا :-))))))) شهاب الدین در الدین در الدین عالی بود :-)
باشه، ممنونم از توضیحتون
آدم ها یا متولد مردادند یا دوست داشتند که مرداد به دنیا بیایند :-)))) از سوپر استار همین رو یادمه :-)
عزیززززززززززززم :* میگم خب، من خودم کوچولو بودم :-)
به نظرم گذشته ضد زن نیست، درباره الی، جدایی و فروشنده هم هر رگه ضد زنی درشان مشاهده میشه، همین هست که در جامعه هست، همین هست که هر روز لمس میشه، به نظر من این جامعه ضد زن هست که روی نگاه فرهادی تاثیر گذاشته نه این که او ضد زن بودن رو ترویج می کنن :-|
اوهوم، من دوست داشتم ولی،مخصوصا بازی ها رو :-)
موافقم به شدت :-)
اوهوم، عکس العمل ها... امان از این عکس العمل ها، من هر وقت یاد دوستم می افتم بغضم می گیره و یاد همسرش... آدم نمی دونه باید چه کنه،با پسره نمی شد حرف زد اصلا :-|
ایشالا برای شما :-) بیا خودم برات خرید جور کنم :-)))
قورمه سبزی هم حضرت خوشمزگیه دیگه ؛-)
سلام :-) دیگه واقعیت همین طوریه، همین قدر تلخ :-(
شهاب حسینی :-)
تو مگه پلیس جوان دیدی؟ من خودم بچه مدرسه ای بودم اون موقع، یادته مگه؟
واقعیت جامعه ایران است دیگه، جامعه رو به تصویر می کشه، اینجا همین قدر ضد زن است :-(
ببینیم در برنامه می گنجه یا نه :-) فعلا سیانور رو گذاشتیم تو نوبت، مخصوصا که صابر یه استادی داشت شریف که استاد همین مجید شریف بود و یه موقع هایی درباره اش حرف می زد...
آره والا، کسر میشه چرا؟
OMG من اصلا متوجه نشدم،موسیقی متن نداشت؟ :-|||||
من دوست داشتم این کارش رو، از بعضی از کاراش بیشتر از بعضی کمتر :-)
ممنونم ری را جانم :-) من هم با شخصیت عماد ارتباط برقرار کردم، شاید چون یه مورد از آشناهامون هم اونطوری بود...
فرض کن ساعت 12 شب با کی رفته باشم خوبه؟ با دوست پسرم :-))))))))))))))))
آره حتما برو، خیلی واقعیه :-)
دیگه یه پیشنهاد نقد روی میز بود، رو هوا زدمش :-) حالمون خوب شد بعدش ولی، پیاده اومدیم تا خونه ساعت 12 شب از بر اتوبان ستاری... یه حس جدید بود :-)
تعبیر جدیدی بود از غیرت، همسر اون دوستم که ذکر کردم خیلی خیلی شبیه عماد بود واکنشش، تازه اونا خیلی اتفاق بدی برای دوست من افتاده بود، خیلی بد، ولی واکنش همین بود :-|
نه تموم نشده، برو ببین، والا با این استقبالی که دیشب من دیدم، فکر نکنم حالا حالاها برش دارند، سالن پر پر بود ساعت 10 شب، تازه دو تا سالن داشت، دوش به دوش هم یک ساعت به یک ساعت اکران می کردند، مثلاً اکران بعدی ساعت 11 بود یک سالن دیگه :-)