این که از صبح درگیر یک سری آموزش و تست برنامه نویسی وب باشی تا الان و وسط روز موقع مطالعه چند مقاله در لینکدین جذب یک انجمن gamification ایرانی شوی، خیلی سخت است که پستی بگذاری برای وبلاگ مثلاً درباره ریزش برگ های پاییزی :))))))))))
حالا تصور کن که به هوای این که کاری برای این انجمن کرده باشی، دو ویدئوی TED مرور کرده باشی در این زمینه، علاوه بر یک عالمه ویدئوی دیگر که درباره مفهوم بازی است و نیاز ما به بازی کردن...
در واقع مفهوم gamification خیلی هم ربطی به اپلیکیشن موبایل ندارد، و می توانی این مفهوم را به محیط کار یا آموزش کودکان در مدرسه تعمیم دهی، یعنی هر کاری که باعث شود یک فرآیند تبدیل به بازی شود، مخصوصاً اگر آن فرآیند خاص یک کاربرد جدی داشته باشد، ولی تو آن را در قالب یک بازی (چیزی که رقابت می کنی-- با خودت یا بقیه، پاداش می گیری، و برای حس رضایت دوپامین در مغزت ترشح می شود) ارائه کنی...
این دقیقاً چیزی است که برای کارهایم به آن نیاز دارم :)
پ.ن. روزهای اول ورود من به کلاس سنتور، مصادف بود با شهرآشوب زدن مونا و بعد از او نازنین، به عنوان رنگ محبوب من، بعدها زنگ موبایل را گذاشتم شهرآشوب شور که در طول روز به مناسبت های مختلف بشنوم، 17 مهر کنسرت شهرآشوب استاد هست، ساعت 18، فرهنگستان هنر، سالن آسمان :)
دوشنبه ۲۳ شهریور ۹۴