شب یلدایی که گذشت مبارک :)
دیروز من عجیب درگیر کارهای وبسایت بهاره و امیر بودم، آن قدر که نفهمیدم کی ساعت 7 شد، صابر آمد و گفت: هنوز لباس نپوشیدی که :-|
آری و این گونه بود که در خانه مامان به پستی درباره حسادت فکر می کردم و دیدم نوشته تلخی از آب در خواهد آمد، حرف توی حرف آمد و آن قدر گپ زدیم که اصلاً یادم رفت که دوشنبه بوده :))))))))))))))) از آن نخود خوران های شب یلدایی :))))
ولی حالا که یلدا گذشته می نویسم درباره اش، می خواستم بگویم جنس حسادت در خانم ها و آقایون فرق می کند...
وقتی یک خانمی شروع می کند به حسادت، تو به راحتی متوجه می شوی، نه تنها توی مخاطب، بلکه همه عالم :) آن قدر که همه اعضا و جوارحش سیگنال منفی برایت می فرستند، حتی اگر شوخی کند آن وسط، باز هم تابلو است :-|
ولی مردها این طور نیستند، طرف حسادت می کند و نمود خارجی اش این است که تو را دست می اندازد، مسخره بازی در می آورد، آن وسط اگر خیلی دقت کنی، وسط همه دست انداختن های لوسی که از خودش نشان می دهد، می فهمی که یک جای کار اشکال دارد انگار، البته اگر مخاطب مردی باشد مثلاً از همکاران، او هم اصلاً محل نمی گذارد، جواب می دهد، مسخره بازی می کند، دستش می اندازند، می خندد و می گوید بی خیال :-|
و این گونه داستان حسادت در بین زن ها این قدر معروف شده است، شاید...
پ.ن. دیروز وسط آن همه سرسامی که برای کارهای وبسایت گرفته بودم، برای صابر هم یک کوکوی سیب زمینی جدید پختم با دستور الی گلی :) این گونه که یک سیب زمینی را می گذاریم آب پز شود با لوبیا چیتی، بعد با یک سیب زمینی خام و پیاز رنده می کنیم تا حسابی به هم بچسبند (تخم مرغ که فراموش نمی شود ان شاء الله) و در نهایت این ها را شبیه کوکوی سیب زمینی پهن می کنیم و سرخ و اینا (البته من شبیه کتلت دانه دانه درست کردم)، به نظرم مزه اش خوب شد، البته بهتر است لوبیا چیتی ها خوب پخته باشند :)