کمی آرام تر شاید...


در راستای اعتقاد من به تعابیر روانشناسانه خواب ها* دیشب خواب می‌دیدم که باید در کلاس زبان نامعلومی یک lecture مجهولی را  ارائه کنم که نه تنها lecture را بلد نیستم**، بلکه مسیر را هم گم کرده ام و هر چه می‌روم نمی‌رسم و مدام ماشین اشتباه سوار می‌شوم و مدام راننده مسیر را اشتباه می‌رود و مدام ترافیک و مدام ساعت را نگاه می‌کنم که دیر شده و مدام و مدام و مدام...

عرض کنم خدمتتان که تعابیر مجموعه خواب‌های امتحان گواه استرس و نگرانی شماست :-|

با این مضمون که شما اکثراً خواب امتحان درسی را می‌بینید که در آن کوچکترین مشکلی نداشته‌اید***، با این trick که ضمیر "ناخودآگاه" می‌خواهد حواس شما را پرت کند از:

 استرس کشنده‌ای که درگیرش هستید،

و مثل زهر هلاهل هی به خورد مغزتان می‌دهید،

و با فکرش ساعت ها در روزهای قبل زندگی کرده‌اید!


و trick به این ترتیب کارساز می شود که وقتی صبح چشم باز می‌کنید، یادتان هست که تمام شب باید به امتحانی می‌رسیدید که وجود خارجی ندارد، در نتیجه در یک لحظه (لااقل چند دقیقه ای) حالتان خوب می‌شود که چه خوب که امتحان ندارم... :)

حالا هی بگویید چرا خواب امتحان می‌بینم :-| طفلک ضمیر "ناخودآگاه" شما :)


* به استناد نظرات مرحومین فروید و یونگ علیهما السلام :))))

** در کل زندگی ام اتفاق نیافتاده، یعنی در این حد :-|

*** کما این که من در حد پرستش عاشق کلاس های زبانی بودم که می‌رفتم، به علت علاقه عجیب و غریب من به زبان‌های خارجی :-|

۸
۰۵ تیر ۱۷:۱۸ yalda shirazi
من الان تازه جواب کامنتم که بالا هست رو دیدم..
چقدر شما حس خوبی به من میدید!! خیلی باحالید!! خیلی مخلصیم!

عزیزمی یلدا جونم، خودت خوبی، من هم خیلی حس خوبی می گیرم که سئوال می پرسی ازم :)

آره. خواب امتحانایی که یا کلا ندارم، یا قبلا داده بودم و تموم شده!

خوبه خوبه، ضمیر ناخودآگاهت هواتو خیلی داره :)

من خیلی میبینم این خواب رو.
یکی خواب امتحان و یکی که از همه بیشتر میبینم اینه که باید برم مدرسه، اما دیرم شده بدو بدو میرم و وقتی میرسم میبینم کیفم رو نیاوردم!! و از استرس تو خواب میمیرم! حتی الان که دانشجوام!! 
خدا نصیب نکنه!

خواب امتحانی رو می بینی که نداری؟ اگه این طوریه بگذار به حساب کمک نا خود آگاهت برای کاهش استرس تو :)

من بچگیام خواب میدیدم مشقامو ننوشتم بعد دفترمم گم شده بود میرفتم میدیدم در خونه مون توی جوب افتاده. 
بعد نمدونم چ اصراری بود که من توی خواب میرفتم توی جوب دراز میکشیدم و توی همون آب کثیف و سیاه جوب شروع میکردم توی دفتر مشق خیس و کثیف شده م مشق مینوشتم :| 

خدایی منظور این خواب چی بود؟ :||||

خیلی خواب پیچیده ای بوده، باید خود یونگ رحمت الله رو صدا کنیم دیگه :-|


البته اگه کتاب های تفسیر خواب یونگ و فروید و اینا رو خونده باشی، یه چیزهایی دستت می آید، مثلاً آب نماد احساسات است، حالا می تونه حتی نماد ترس باشه یه جاهایی، این که می رفتی تو آب کثیف جوب، شاید نشانه اینه که از احساس ترس خودت بدت می آید ولی باهاش رو به روی میشی...--- در حد حدس و گمان :-|

دقیقا: طفلک ضمیر ناخودآگته :/

طفلکی :)

یکی دو ماهی هست خواب امتحان و درس ندیدم و چقدر ازین بابت خرسندم :دی 

خیلی خوبه آدم خواب امتحان نبینه :)

۱۳ اسفند ۱۹:۵۰ طاها میرویسی
چه جالب من هر هفته یک بار خواب امتحان عربی میبینم!!

حالا عربی ات خوب هست یا نه؟ :-|

"ناآخودگاه" از چی استرس گرفتی؟ مگه تو هم دفاع داری؟ :دی

ای جانم مونا :)))) ایشالا دفاعت عالی برگزار میشه :) 

۱۳ اسفند ۱۵:۵۴ ❤❤ پسر خوب ❤❤
.....
خیلی بهش فکر کردی که رو خواب هم اثر گذاشته.
.
ما شبای امتحان شده خواب انتگرال حل کردن ببینیم!

:))))))))) حتی شده جواب مسئله لاینحل را در خواب حل کردیم :))))

۱۳ اسفند ۱۵:۱۶ کلنگ همساده پسر
ضمیر ناخودآگاه من که به حرف اضافه خود آگاه تبدیل شده!

خیلی جالب بود، ضمیر به حرف اضافه :))))))))))))

:دی
این پست منم ازین دست خواب درگیریهایه:))
http://tooka-tooka.blog.ir/1394/11/04/سکانس-مثمتیکال-هیرو#comments

خیلی خواب دانشمندانه ای بود :)))))))))

۱۳ اسفند ۱۴:۰۹ فریال میم
چرا دکمه دوست نداشتنی نداره؟ مثلا شاید یکی بخواد بگه دوست نداشته:|
طفلک ضمیر ناخودآگاه از بس در بیداری چزوندنش!

وای وای :( باید دوباره وقت بگذارم دکمه دوست نداشتنی را اضافه کنم به قالب، ولی وقت ندارم، چه کنم؟ :):)))))))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان