انگار نه انگار که تا همین دیروز، یا حتی همین قبل از ظهر امروز... آرزویم این بود که تا قبل از عید، به روزرسانی خفنی که برای اولین اپمان آماده کرده بودم، تمام شود و قبل از این که بازار کرکره هایش را بکشد پایین بگذارم آن جا :-|
به محض این که آرزویم برآورده شد، یک لحظه احساس تهی بودن کردم :-| فکر کردم خب پس چرا این طور نیست؟ چرا آن طور نیست؟ چرا این نشد؟
دوستی داشتم قدیم تر ها همیشه می گفت: کاش آن قدر لیاقت داشته باشیم که بعد از برآورده شدن آرزوهایمان، یادمان بماند که یک روزی چنین آرزویی داشتیم...
کاش یادمان بماند همه آرزوهای برآورده شده را، این طور کمی مهربان تر خواهیم بود، لااقل با زندگی، با خودمان :)