پشتی های قدیمی را یادتان هست؟
آدم می نشست کنار دیوار و تکیه می کرد به شان، انگار کسی هست که پشتت گرم هست به ش :)
من تمام کودکی ام در خانه ای گذشت پر از پشتی های کوچک و بزرگ، با بوی خانه مادر بزرگ...
یادش بخیر چقدر با حامد خانه ساختیم با پشتی ها...
بعدترها، نرم نرمک سر و کله مبل پیدا شد و هال تقسیم شد به دو بخش، یک بخش اعیونی با مبلمان، به اسم پذیرایی و یه بخش خودمونی با پشتی، به اسم نشیمن...
الان در بخش خودمانی خانه مامان هیچ پشتی نیست، دو دست مبلمان هست، اعیانی تر و خودمانی تر :)
اما خانه پدری صابر در ایلام پر از پشتی است، پشتی های بزرگ محکم جاندار که آدم تکیه می کند به شان و خوش است به گرمی پشتش :)