همیشه فکر می کردم وقتی بعد از یک عالمه تلاش و کوشش برگشتی سر خونه اول، یک فاجعه واقعی است! انگار از زاویه صفر شروع کردی و رفتی و رفتی تا رسیدی به 360 و تازه فهمیدی که ای دل غافل، این جا که همون جاست :-|
حالا اما می خواهم بگویم که سفر زندگی شبیه یک دایره چسبیده به صفحه نیست، دو بعدی نیست... سه بعدی است شاید :-) وقتی دایره تموم میشه بر نمی گردی سر جای اول، مثل فنر است، یک سطح رفتی بالاتر، رشد کردی بالغ شدی، تو دیگه آدم قبلی نیستی :-)
یا حتی اسپایرال، شعاعت هم بزرگ شده، دیدگاهت گسترده شده...
سفر زندگی یه همچین شکلی باید داشته باشه...
پ.ن. مهلا بهم میگه "عمه نا"، سمانه هی میگه، بگو: عمه پریسا :-) اون میگه: عمه نا، عمه نا :-)))))