مرخصی پایان سال :-|

از مرخصی‌های امسال صابر نزدیک به همه‌اش مانده :-| توانسته با کلی چانه زدن، دو هفته‌اش را زنده کنه و در نتیجه تا 14 اسفند در خدمت خانه و خانواده است...

البته مرخصی واقعاً خوب و لذت بخش است، و نمی‌خواهم بدجنس باشم، ولی اگر شما آدمی هستید که پروژه‌هایتان را در خانه انجام می‌دهید، احتمالاً این که یک نفر، دو هفته (دقیقاً در روزهای شلوغ پایان سال که باید همه کارها تحویل داده بشوند) کنار گوش شما هی در مرخصی طی کند، خیلی جذاب نیست :-|


مخصوصاً این که من کلاً آدم بدغذای بی‌اشتهایی هستم و خیلی که هنر کرده باشم، از هفته چهاردهم به بعد، روی ریتم افزایش وزن هفته‌ای 0.5 کیلو وفادار مانده‌ام که حد نرمال برای مادر و بچه است. 


حالا مشکل کجاست؟ این که صابر خیلی خوش غذا و همیشه گرسنه است :-| و این سئوال محبوب همیشگی‌اش هست: پریسا حالا چی بخوریم؟  :-)))))


این یعنی انتظار می رود که در پایان این دو هفته تبدیل بشوم به یک توپولوی گرد قلقلی :-)))))

۱۶
حالا من اینقدر می چرخم تو خونه و هی می خورم و گاهی هم که دیگه چیزی نیست که بخورم رو به مامانم می گم من چی بخورم؟ :دی
مامانم میگه والاع دیگه فقط منو تو نخوردی، بیا منم بخور، خیال خودتو راحت کن :|

:)))

:-))))) خب تپلو نیستی ولی، من بخورم تپلو میشم :-)

۰۲ اسفند ۲۲:۰۳ یا فاطمة الزهراء
کامنت هولدن :
نخیرررر دل دار باید شکمو باشه :)))) 

وااای پریسا من و مامانم نصف شب یهو یه چیزایی هوس میکنیم نابوووود کیک سیب زمینی سرخ کرده مرغ کنتاکی :)) بعد اگه وسایلش باشه که خلقت خدا و البته شکر خدا همیشه هست ساعت 2 شبم باشه دوتایی درست میکنیم میخوریم :)) شوهرش یه حرصی میخوره :)))) 

مامان و دختری شکمو :)

۰۲ اسفند ۱۳:۱۷ قاسم صفایی نژاد
پیروز باشید :D

شاد و پیروز باشید :دی

۰۱ اسفند ۲۳:۰۵ פـریـر ...
منم مث توام پریسابانو...در حدی که رفیقم میگه: حریر بخدا تو با هوا زنده ای! چرا هیچی نمیخوری بچه؟ :|

فوتوسنتز می کنیم :-)

۳۰ بهمن ۲۲:۲۴ هولدن کالفیلد
من هم به عنوان یک کم غذا با شما اعلام اتحاد میکنم!
اصلا معنی نمیده یار و دلدار اینقدر شکمو باشه که :))

بهترین کامنت سال :-)

۳۰ بهمن ۱۳:۴۸ یا فاطمة الزهراء
کامنت پاموک :)))) 

:-))) تو هم بیا خونه مون :-)

۳۰ بهمن ۱۱:۰۹ دچــ ــــار
دوران مردسالاری تمام شد :)
هر کی گشنشه باید خودش غذا تهیه کنه بخوره :/

گشنه اش میشه،پا میشه یه چیزهای خوشمزه ای درست می کنه که حرف نداره :-) حالا شما در برابر خوردن و تپل شدن مقاومت کن، اگه تونستی :-|

۲۹ بهمن ۲۲:۳۵ پـامـ ـوک
وای من بی جنبه گشنم شد. :)))

بیا خونه مون :-)

۲۹ بهمن ۱۷:۲۸ محمود بنائی
فقط یک جمله خوش بحال آقا صابر!  کاش شما مرخصی داشتین و با هم میرفتین یک سفر دلچسب. 

آره، ای کاش :-)

۲۹ بهمن ۱۱:۰۴ بای پولار
فرصت خوبیه آقا صابر آشپزیش خوب بشه. خصوصا برای روزای آخر بارداریتون و البته بعد وضع حمل. پس مجبورش کنید خودش غذاهاش رو درست کنه.

آشپزی اش عالیه، اصلا مشکل اینه که آشپزیش عالیه :-)

۲۹ بهمن ۰۸:۳۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
نی نی غذا میخواد. خوب غذا بخورید.
انار هم بخورید:)

غذا می خورم خوب،انار،به،سیب :-)))')

سلام.تازه با وبلاگتون اشنا شدم و کمی از ارشیوتونو خوندم و لذت بردم.من هم تو وضعیت شمام الان !البته احتمالا چند هفته ای عقب تر...به خاطر حال بدم تو این مدت چیزی ننوشته بودم و از این به بعد میخوام از اون روزهای سخت بنویسم...
انشاالله نی نی هامون سالم به دنیا بیان..

ایشالا، ایشالا :-)

۲۸ بهمن ۱۸:۴۰ یا فاطمة الزهراء
قهقههه
تو باید با من بگردی جدیدا من فقط موقع خواب و وقتی بیرون دارم راه میرم در حال خوردن نیستم :)) 

این خیلی خوب بود، کلی خندیدم فاطمه :-)

۲۸ بهمن ۱۷:۵۱ نار خاتون
پریسا تپپپلو:)))) دوس داشتنی من:)

ای عزیزمی نارخاتون :*

آخی:))

:-))

۲۸ بهمن ۱۷:۱۳ بلاگر آرام
اشکال نداره که:)اصلا باید توپولوی گرد قلقلی بشید خب

فقط دلم باید قلقلی بشه خب، لپالو نباید بشم که :-))))

مامان باید تپل باشه دیگه :))


مامان لاغرا چی پس؟ :-))))

۲۸ بهمن ۱۶:۵۴ جودی آبوت
ای جانم

بنظرم اینکه آقا صابر خونه ست خیلی خوبه،میتونه کمکتون کنه،مراقبتونم هست

وای غذا😁
خوبه که،شما هم بخور
الهی مامان پریسا و نی نی حالشون خوب خوب باشه😘🌹💙

آخه الان مراقبت نمی خوام که، یه کارگر میخوام خونه تکونی کنه :دی

۲۸ بهمن ۱۶:۵۰ gandom baanoo
یاد مامانم افتادم وقتی آبجی کوچیکه رو باردار بود!!! یه تپلوی خوردنی‌ای شده بود که نگو ^__^

ای جونم :*

۲۸ بهمن ۱۶:۰۹ yalda shirazi
:))))
میشه برای خونه تکونی هم ازشون استفاده کرد! اینطوری نه ایشون هی میگن گشنه شونه، نه شما هی ایشونو میبینید که داغ دلتون تازه بشه، و تازه خونه هم تمیز میشه!!!!!

این پیشنهاد عالیه، ولی متاسفانه اصلا به خانه تکانی علاقه نشان نمیده، من هم که نمی تونم، امسال قراره بی خیال باشم :-))))

۲۸ بهمن ۱۵:۳۱ فیلو سوفیا
یک توپولوی گرد قلقلی

:))))
آقایون همشون علاقه مند به غذا هستن:)

در همه ی زمان ها، به ابعاد زیاد :دی

۲۸ بهمن ۱۵:۲۸ آقاگل ‌‌
اصلا شاید نیت آقا صابر همین بوده :))
تبدیل کردن شما به یک فرد خوش خوراک:دی

همزمانی مشکوک :-)))

۲۸ بهمن ۱۵:۲۷ خانم فـــــ
آخخخی خوبه که :)
مادرا مهربونن و دوست داشتنی
مادرای توپول به نظرم بیشتر
یه دوره توپول باشی اتفاقی نمیوفته :)

توپولویم، توپولو، صورتم مثل هلو، مامان خوبی دارم... :دی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان