می خواستم از روی تخت بلند بشم و بشینم برای گرفتن فشار خون، دکتر مچم رو گرفت: آروم تر، آروم تر، شما خیلی تند و تیزی!
داشتم آستینم را بالا می زدم و دکتر جان ادامه می داد: بله! همه کارها رو باید خیلی آهسته انجام بدی، سرعتت رو بیار پایین :-|
و حتی موقعی که می خواستم برم روی ترازو: آروم، آروم، اصلا عجله نکن، خیلی آهسته :-/
یعنی همه این سی و سه سال یه طرف، این سه هفته اخیر هم یه طرف :دی
به جز تمرین خوابیدن، باید تمرین "به آهستگی" بکنم، خدا کمک کنه خودش :دی
پ.ن. این پست آرورا را خیلی دوست داشتم، مخصوصاً شعر اولش :)