کودک یاری :-)

بچه داری واقعاْ یک مهارت است و اشتباه نکنید هیچ مادری به صورت غریزی با این مهارت به دنیا نمی آید :-) حتی شیر دادن که غریزی ترین بخش موجود به نظر می آید هم مهارتی است که باید یاد بگیرید تا هم خودتان و هم جگرگوشه لذت ببرید :)


و یک روزی بعد از نزدیک به چهار ماه می بینید که حتی خشک کردن سریع جگرگوشه بعد از حمام هم مهارت است، لباس پوشاندن،‌ انتخاب لباس، انتخاب غذاهایی که خودتان می خورید اگر کودک از شیر شما تغذیه می کند، نحوه در آغوش گرفتن،‌ آروغ گیری، خواباندن، دارو دادن و هزاران نکته ظریف دیگر...


غرض این که یکی از آشنایان پسری را به فرزندی قبول کرده در ۵ ماهگی و در این یک ماه اخیر (از ۵ تا ۶ ماهگی) همه از او انتظار دارند که اندازه مادر یک جوجه شش ماهه اطلاعات کسب کرده باشد و هیچ کس درک نمی کند و او الان تازه شبیه یک مادر یک ماهه است...

۱۶
۰۴ آبان ۱۱:۲۲ پـــــر ی
آره باید بزرگتر می آوردن. شاید خواستن که بچه بعدا نفهمه که برای این خونواده نیست 

آره دقیقا به همین خاطر دنبال کوچولو بودن، حالا ایشالا سختی هایش تمام بشه براشون :)

۲۸ مهر ۰۵:۱۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
جدی جدی کارتون خیلی سخته!

ممنونم از دلگرمی ات حورا جانم :)

۲۷ مهر ۱۷:۳۱ ماهی کوچولو
دعا میکنم خدا یکم از شیطنت و زبون من به این فامیل بی زبون خیرتون بده :)) تا حساب همه بیاد دستشون :/
اصلا گیرم شش ماه مادر بوده ولی تجربه اش کمتره اولا فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تره 
دوما سه سه سه سه هر کس پرسید یعنی چی چهار چهار چهار چهار
سوما مادربزرگ من 80 و خرده ای سال عمر کرد چون تغذیه اش سالم بود چیز اضافه نمی‌خورد اینام نخورن بهتره :/
چهارما خیلی بلدن محترمانه یاد بدن شاید من نوعی به هر دلیلی بلد نیستم :/
پنجما خون جلو چشممو گرفته :)) ولی بی شوخی من یکی که متنفرم از فضولی
بعد کافیه یکی با لحنی که خوشم نیاد بگه ااا فلان چیزو بلد نیستی! فاتحه خودش و ابا اجدادش خونده است با این حرکت :)) یک عدد ماهی زبون دراز بی اعصاب
از نمونه های بی اعصابیمم این که امروز یکی زنگ زده خونه مون جای اینکه خودش رو معرفی کنه طلبکارانه به من میگه شما؟ 
میخواستم مدل رستم بهش بگم 
مرا مادر نام مرگ تو کرد 
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد 
:))
یعنی وقتی من تازه شاهنامه خوندم هنوز تو جوم اصلا نمیشه ازم توقع داشت مثل آدمای عادی حرف بزنم :))
فقط حیف این مورد بابامو می‌شناخت و ترسیدم همکاری چیزی باشه بد شه برای بابام :)) 

ماهی جونم باید تو را به این فامیلمون سنجاق کنیم :)))))

۲۷ مهر ۰۹:۵۴ پـــــر ی
چه کار باحالی کردن. من هیچوقت نمیتونم همچین کاری بکنم به نظرم. البته دلیلش اینه که حوصله بچه داری ندارم وگرنه آدم بره یه بچه 6 ساله که دیگه باید بره مدرسه رو به فرزندی قبول کنه اتفاقا خیلی هم خوبه. همه دوره های زحمتش هم گذشته :))))

آره می دونی پری به نظرم شاید اگه بچه بزرگتر می آوردند برایشون بهتر بود،‌ چون خب سنشان هم زیاده الان و نزدیک ۴۰ و خرده ای هستن در این سن و سال خیلی سخته آدم از صفر شروع کنه به یادگیری مهارت های بچه داری :)

۲۷ مهر ۰۹:۱۶ محمود بنائی
انسان از جمله موجوداتیه، که اون صفحه پیش فرزش خالیه! یکی دو خط بیشتر توش ننوشتن :)
عجب کار سختی را به عهده گرفتن، شما اگه تونستین و وقت از لیلی جان اضاف آوردید، یاری کنید! 

صفحه پیش فرض خیلی خوب بود مهندس :) واقعیت خیلی دوست دارم کمکش کنم فقط فاصله مان خیلی زیاده اونا اون ور شهر،‌ما این ور :-(

۲۵ مهر ۲۲:۴۹ میرزاده خاتون
بچه‌دار شدن اتفاق فرخنده‌ایه و اتفاق‌های فرخنده مشکلاتش به چشم دیگران نمیاد. می‌گی بی‌خوابی داره از پا درم میاره و توی صورتت نگاه می‌کنن و می‌خندن که حالا کجاشو دیدی، عوضش شیرینه، عوضش می‌ارزه. نگاهشون به بچه‌داری توریستی-تفریحیه حتا اگه خودشون قبل از این چندبار تجربه‌ش کرده باشن. باید تنها از پسش بربیای اما از مقایسه‌ها و توصیه‌هاشون هم خلاصی نداری. در عین اینکه تعریف می‌کنن خودشون چه شق‌القمری می‌کردن اعتقاد دارن تو شق‌القمر نمی‌کنی و پیش پا افتاده‌ترین کار دنیا رو انجام می‌دی !

چقدر خوب توصیف کردی هدیه جان :) هی من از اطرافیان می پرسم بچه شما هم همین طور بود؟ میگن بله! میگم خب پس چطوری تصمیم گرفتین دوباره بچه دار بشین؟ میگن حالا شما رو هم می بینیم :)))))))

بچه دار شدن سخت ترین کار دنیاست . اون 9 ماه سخته درست . اما سخت ترش تربیت کردنشه 

بله واقعا همین طوره،‌ بزرگ کردنش خیلی سخت تره و البته شیرین تر :)

۲۵ مهر ۰۹:۱۹ بانوچـ ـه
بدتر از کسب تجربه به صورت طبیعی فشار روانی و دخالت های اطرافیانه که آدم رو مضطرب میکنه

دقیقا دقیقا باید این حرفت را از طلا نوشت :) دقیقا منظورم همین بود

۲۵ مهر ۰۵:۳۷ پسر مشرقی
امیدوارم این آشناتون زود چم و خم کار دستش بیاد تا خودش و کوچولوش زیاد اذیت نشن. دعا می کنم برای شما مامانای خوب🌹

آره به نظرم مادر بچه خیلی گناه داره طفلکی، چه می دونه بچه داری چطوریه،‌ باید اطرافیان بهش فرصت بدهند :)

۲۵ مهر ۰۴:۰۸ آقای دیوار نویس
لیلی چیکار میکنه؟  :) از احوالات ایشان بنویسید :)) 

چشم سعی میکنم بیشتر از لیلی بنویسم :)

۲۵ مهر ۰۰:۱۶ دکتر میم
سر و تنتون سلامت

ممنونم دکتر :) برای شما هم :)

۲۴ مهر ۲۲:۵۹ آقاگل ‌‌
پیشنهاد میکنیم به مسئولین مملکتی دانشگاه ها چند واحد آموزش مادرانگی و پدرانگی در دستور کار قرار بدن. :))
والا. دیدم که میگما. خیلیا نه بلدن مادر باشن و نه بلدن پدر باشن. همینطور یهویی دیدن یه بچه تو بغلشونه. هم خودشون زجر کش میشن هم بچه از دستشون دق مرگ میشه آخرش :)))

آره واقعاْ به نظرم تنها چیزی که واجبه به بچه های این مملکت آموزش داده بشه مهارت های زندگی است که پدرانگی-مادرانگی خودش یکی از مهمترین مهارت هاست :)

۲۴ مهر ۲۰:۵۳ خانومی ...
آخی عزیزم =)))
من خیلی از مامان شدن میترسم :/

خب اگه تصمیم ت رو گرفتی بگو که من چند تا توصیه دوستانه بهت بکنم :) مهمترینش این که بهتره فرآیند بارداری را به جای ۹ ماه،‌ ۱۲ ماه در نظر بگیری :) چون ماه های آخر همه هی فکر می کنند که الان بچه به دنیا میاد و به به و اینا ولی واقعیت این که یاد گرفتن مهارت های بچه داری لااقل ۳ ماه زمان می بره و اگه افق آینده آدم یه بازه ۱۲ ماهه باشه بهتر میشه برنامه ریزی کرد :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان