Clean up

امروز یک سری از وسایل/لباس/برگه... هایی که بیشتر از یک سال ازشان خبری نگرفته بودم را دادم، رفت...

گاهی دو سال، بعضی‌ها 6 سال و بیشتر

بعد موقع دل کندن از میراث و گنجینه خرت و پرت هایم نه تنها حالم خوب نبود، بلکه احساس می کردم تیکه ای از گوشت بدنم هست که داره بریده میشه! در این حد جانگداز

حتی اگه جزوه آنتن مهندس ابوتراب بود که ١٢ سال سراغی ازش نگرفته بودم...

چرا واقعاً... 


پ. ن. از فردای روز  کشیدن بخیه های دندان عقل، دوباره ناحیه مورد نظر درد می کنه :-( به صابر میگم واقعاً دندانم درد میکنه، شاید "حفره خشک " باشه ها،  میگه دندون نداری آخه، حداقل بگو جایش :دی


"حفره خشک" نتیجه سرچ بیش از اندازه است :-(

۶
۲۹ اسفند ۱۵:۰۳ پـــــر ی
عزیزمی :)

:*

۱۹ اسفند ۱۲:۴۰ פـریـر بانو
کلی چیز میز قدیمی تو کمد اتاقمه. ولی کو دل دور انداختن؟ نمیشه اصلا :|

بهتری پریساجانم؟

آره آره خیلی بهترم حریر جانم

۱۹ اسفند ۰۷:۲۳ پـــــر ی
یه پروسه ای هم دارم اونم اینه که چیزایی که خیلی دوسشون دارم رو حتی اگه لازمشون داشته باشم (نه در حد خیلی زیاد) میدمشون به دیگران. اینجوری آدم راحتتره 

خیلی شخصیت تو رو دوست دارم پری جان جان

یه قاعده تمیزکاری ژاپنی هست که میگه چیزی که تو سال گذشته استفاده نشده تو ده سال آینده هم استفاده نمیشه.
یه قاعده تمیزکاری خانوادگی هم ما داریم که خاله بزرگه م میاد خونه مون در حالی که داره دعوامون می کنه چقدر آشغال جمع می کنی دور خودت نصف دارایی هامونو میریزه دور که خب توصیه ش نمیکنم:))

قاعده تمیزکاری ژاپنی روی من جواب نمیده :( هی تلاشم رو می کنم ها ولی ژاپنی نمیشم :(

۱۸ اسفند ۰۹:۴۷ آسـوکـآ آآ
همیشه دور ریخت سخته
حتی اگه جزوه باشه
من چند رو پیش رفتم کتاب فارسی های دبستان رو پیدا کردم
همونایی که روش گل بود
جعبه شون رو عوض کردم اما ندادم بازیافت :)

در نبود من در خانه پدری هفته پیش همه کتاب های دوره راهنمایی ام به بازیافت سپرده شده :( چقدر دوست داشتم خاطرات اون روزها رو

۱۸ اسفند ۰۸:۱۷ آقاگل ‌‌
یادمه سال اول که دانشگاه بودم. برا تعطیلات عید که خونه اومدم دیدم تقریباً نیستم! یعنی خودم بودما ولی وسایلم نبود. توی خونه تکونی هرچی لباس و کتاب و غیره از من بود رو ریخته بودن رفته بود. :) :|

همین چند روز پیش در خانه تکانی خانه پدری یه بخشی از خاطرات دوران راهنمایی من را انداختند دور :(‌

۱۸ اسفند ۰۷:۰۴ بهارنارنج :)
پرییییییسا روزت مبارک😊😊😘

عزیز دلمی سمیرا :*

منم یه جعیه قدیمی دارم که توش پر خرت و پرت و جزوه دبیرستان و دانشگاه و دفتر نقاشی ابتدایی و حتی خودکارهاییه که موقع درس خوندن واسه کنکور کارشناسی تموم شده بودن ولی نگهشون داشتم. دلم نمیاد بریزمشون دور. هرکدومو نگاه میکنم انگار یه تیکه از حال و هوا و احساس اون موقعا رو با پونز چسبونده باشم بهشون، تونل زمانی هستن واسه خودشون :) مثلا یه سنگ کوچیک خیلی معمولی هم بینشون هست، میگیرمش دستم برمیگردم 5 سال پیش و یه دختر 21 ساله عاشق میشم که تو افتاب تیر ماه مانتو گلگلی پوشیده و رفته کلکچال کوهنوردی!:)

وبلاگ نداری یگانه؟ خیلی کامنت هایت رو دوست دارم من :)

۱۸ اسفند ۰۲:۲۶ پشمآلِ پشمآلو
منم خیلی سخ میریزم دور .. مخصوصا اگه لباس باشه، میگم شاااااید یییییه رووووزی بخوام بپوشمش:/:دی
جاش ک خوب شه دهنت تا چن وقت بو میگیره .. هرچقدم مسواک و دهانشویه اینا بزنی فایده نداره .. من انق غصه میخوردم میگفتم دیه دهنم درست نمیشه ولی شد خداروشکر:دی. . ایشالا دردش زودتر بیفته برات

این دلداری ات خیلی خوب بود ممنونم :*

۱۷ اسفند ۲۱:۴۱ هولدن کالفیلد
من یکی از هدفونهای بیشمارم رو دادم به خواهرم، از این NIA ارزونهاست، شاهمُخ رو! از اردیبهشت ماه دادم بهش، هفته ای نبوده نخوام پس بگیرم! با اینکه شونصد تا هدفون و هدست دارم! یعنی یه موقعهایی فکر کردم برم براش یه هدست خوب بخرم اونو ازش پس بگیرم! در این حد! بالاخره امشب جعبه اش رو هم دادم بهش و دل کندم از شاهمُخ!
حالم خیلی بده بابتش :|
یعنی خواستم بگم متوجهم چی میگی! منم همینطور و اینا :|

از همدردی ات سپاسگزارم هولدن، خوندمش حالم بهتر شد :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
یک عالمه یک*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان