سال سال این چند سال...

سال ۹۵ که تمام شد برای ۹۶ هدف گذاری نکردم (خلاف قاعده هر ساله)،‌ چرا؟

چون حدس می زدم که پیش بینی نشده های ۹۶ آنقدر زیاد باشند که قدرت برنامه ریزی را از دستان برنامه ریز من بربایند :-)


و این گونه ۹۶ آمد،‌لبریز از تجربه های جدید، از استراحت مطلق تا زایمان، از برخورد نزدیک با رفلاکس جگرگوشه (غربالگری، پایش رشد، ...) تا ملاقات با دکتر اطفال، از تصادف برادر صابر و حواشی آن تا برگشت به کار و ریلیز موبیکار، از همه دورهمی ها تا تشویش ها و نگرانی های محیط کار، از همه تجربه های ناب مادرانگی (شیر دادن، شب های واکسن، اولین لبخند لیلی، خنده های از ته دل، واکنش نشان دادن به اسم، دست دراز کردن برای این که مرا بغل کن، نشستن، غذا خوردن، غلت زدن، در تلاش برای چهار دست و پا رفتن و ایستادن....) تا یک ماه درد جراحی دندان عقل


خوب که مرور می کنم امسال نزدیک به دو ماه درد کشیدم، روزهای بعد از سزارین،‌ روزهای بعد از دندان عقل...

و نزدیک به دو ماه زندگی مشترکمان روی هوا بود، روزهای بعد از تصادف برادر صابر...

و چقدر چیز جدید یاد گرفتم، از "در استراحت مطلق چه کنید تا خیلی سخت نگذرد" تا "برای التیام درای ساکت چه کنید"

و چقدر اینترنتی خرید کردم (دیجی کالا باید از من به عنوان مشتری پایه تقدیر کند)

و چقدر درباره کودکی و والدگری مطلب خواندم


سال ۹۶،‌ سال بلوغ بود، بلوغ مادرانگی و این همه چقدر درد داشت، درد بزرگ شدن، درد مادر شدن...

و چقدر زیباست این همه درد...


بهارتان شاد :)

 

۷
سلام عیدتون مبارک
چقدر این بالغ شدن درد داشت

آدم بزرگ میشه ولی ...

96 سالی بود که اتفاقای توش خیلی بولد بود. اتفاقاش از اون دست اتفاقا بود که بوک مارک میشن و بعدا میشه ارجاع زمانی بدی بهشون ، مثلا بجا اینکه بگی خرداد 96 میگی همون وقتی که لیلی جان بدنیا اومد...
سال نو مبارک :)
(وبلاگ ندارم پریسا جانم. وبلاگی داشتم که توش برای شخصی مینوشتم ، به مناسبت تولدش وبلاگو با همه نوشته هاش بهش کادو دادم. بعدم تو انفجار عظیم بلاگفا از بین رفت... ولی شخص مورد نظر سال 96 تبدیل شد به همسرم:) )

عزیزمی یگانه جانم :*

چه سال قشنگی بوده برایت ۹۶ پس،‌ همیشه شاد و خوشبخت باشی :*

سال نو مبارک مامان لیلی 
:دی

سال نو مبارک مهندس سارا :*

۰۱ فروردين ۱۹:۱۹ مونا نِوِشته
تنت سلامت و بهارت سرسبز باشه پریسا جانم، پر از گلهای خنده لیلی باشه در کنار صابر و زیر سایه پدر و مادر و همه عزیزانت :* 
میگم من چرا یادم میره چی پیش میاد برایم؟ مثل تو نمیتونم حسابش رو دربیارم چقدر وقت چطور بودم! ؛)

من هم حافظه ام داغونه مونا،‌ولی اتفاقات بد رو یادم نمیره :-( این بده

می‌شه تصور کنی محکم بغلت کردم و همینجوری ولت نمی‌کنم تا خفه شی؟ :))
سال جدیدت لیلی.

حنا این دفعه دورهمی وبلاگی بود تو هم بیا :*

۲۹ اسفند ۱۰:۱۱ منِ ناشناس
سال 96 پرماجرا بود و اکثر ماجراهاش تلخ بود . ولی خداراشکر که داره تموم میشه.
سال خوبی رو براتون آرزو میکنم.

ممنونم برای شما هم :)

۲۹ اسفند ۰۹:۴۶ آشنای غریب
سال 96 اوایل که خیلی بهم سخت گذشت برا من
فقط این سه ماه آخر یه اتفاق خوشایندی افتاد برام که کمی از تلخی های گذشته را بکاهد

نمیشه گفت تلخی اصلا نباشد اما امید وارم سال آینده اونقدر شیرینی ایام بچشیم که تلخی ها رو از یاد ببرند 

بله برای من هم خیلی خوشایند نبود، بیشتر سخت بود تا شیرین :)

ایشالا سال بعد جبران بشه :)

۲۹ اسفند ۰۷:۵۱ بهارنارنج :)
با ارزوی سعادت و ارامش در97:)

ممنونم سمیرا بانو :*

۲۹ اسفند ۰۶:۵۲ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
سال جدید پُر باشه از لبخندهای لیلی جان کنار مامان وباباش^_^

به به ممنونم حورای مهربانم :)

۲۸ اسفند ۲۱:۰۶ آقاگل ‌‌
هرسال می‌گیم دریغ از پارسال :)
امروز یاد اون شعر قیصر افتادم که می‌گه:
هر دم دردی از پی دردی ای سال!
با این تن ناتوان چه کردی ای سال!
رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت
صد سال سیاه برنگردی ای سال!

شاید به ظاهر فرق زیادی بین سال 96 با بقیه سال‌ها نبوده ولی حس می‌کنم درکل سال زیاد دوست‌داشتنی‌ای نبود. ان‌شالله 97 دوست‌داشتنی‌تر باشه. :))
.
اگه کتاب هم جزء اون چیزایی هست که اینترنتی می‌خرید ساربوک هم سایت خوبی برای خرید اینترنتی هشت. ارسال رایگان هم دارن. :))

چه شعر قشنگی بود آقاگل ممنونم :)


به نظر من هم ۹۶ زیاد دوست داشتنی نبود، تنها نکته خیلی خوب و گوگولی مگولی اش به دنیا آمدن لیلی جان جان بود،‌همین :)

کتاب ها را یه بار توکا سایت 30book رو معرفی کرد که همیشه ۳۰ درصد تخفیف میده، یه بار ازشون خریدم و خوب بود، بقیه اش رو هم از دیجی کالا خریدم و هم از خود سایت فروشنده،‌مثلا سری کامل مجلات نی نی نبات را برای لیلی از nabaat.ir خریدم چون جای دیگه نداشت.
یه نمونه اش رو ببین،‌شاید خواستین برای مهری ماه بخرید:
http://nabaat.ir/store/products/detail/69809

۲۸ اسفند ۲۰:۱۸ ابوالفضل ...
چه سال پر ماجرایی! خداییش سال های قبل چند درصد این ماجراها رو داشتن؟!

معمولا سال هایم پر ماجراست :)))) ولی دیگه ۹۶ سالار همه سال هاست :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان