ایلام که بودیم جگرگوشه کمی سرما خورد (بیشتر به خاطر ریزگردها)، در حد آبریزش بینی و کمی سرفه و کمی تب...
همان جا بردیمش بیمارستان امام که رزیدنت اطفال کشیک داشت و یک شربت گیاهی برای سرفه هایش نوشت و یک شربت آنتی هیستامین و تب از بین رفت و سرفه هم بهتر شد، و ماند آبریزش بینی :-|
حالا فکر می کنم به خاطر دردناک شدن بینی و نواحی اطراف، دیگر اجازه نمی دهد آن چشمه های جوشان را پاک کنیم و از آن بدتر برایش قطره استریل نمکی بریزیم.
در نتیجه می توانید تصور کنید چند درصد از غذاهایی که می خورد شور است :-|||| و گاهی وسط خنده ها و شادی هایش حباب هایی آن حوالی از بینی اش خارج شده و می ترکد و کی جرات دارد با دستمال به صورتش نزدیک شود؟