حباب

ایلام که بودیم جگرگوشه کمی سرما خورد (بیشتر به خاطر ریزگردها)، در حد آبریزش بینی و کمی سرفه و کمی تب...

همان جا بردیمش بیمارستان امام که رزیدنت اطفال کشیک داشت و یک شربت گیاهی برای سرفه هایش نوشت و یک شربت آنتی هیستامین و تب از بین رفت و سرفه هم بهتر شد، و ماند آبریزش بینی :-|

حالا فکر می کنم به خاطر دردناک شدن بینی و نواحی اطراف، دیگر اجازه نمی دهد آن چشمه های جوشان را پاک کنیم و از آن بدتر برایش قطره استریل نمکی بریزیم.


در نتیجه می توانید تصور کنید چند درصد از غذاهایی که می خورد شور است :-|||| و گاهی وسط خنده ها و شادی هایش حباب هایی آن حوالی از بینی اش خارج شده و می ترکد و کی جرات دارد با دستمال به صورتش نزدیک شود؟

۱۶
سلام فقط یه مادر میتونه انقدر لطیف و طناز بنویسه درباره همچین اتفاقی من با خوندن پست شما با خودم گفتم اگه مادر بودم با همچین وضعی چجوری با بچه مهمونی میرفتم .نمیرفتم یا میرفتم بعد به زور هر لحظه بینیش پاک میکردم موندم واقعا واکنش درست چیه 

خب وقتی هر بار که نزدیک صورتش میشی به پهنای صورت اشک می ریزه، آدم دلش نمیاد :(

۱۳ فروردين ۱۵:۴۹ نیوشا یعقوبی
عزیزممم
به اطراف بینیش پماد ویتامین آ د بزن خوب شه زودتر اذیت نشه 

با آ د هم موافقم نیوشا ممنونم :)

تو این زمینه بین تجربیاتم هنوز دیتایی وجود نداره ، ولی نمیشه مثلا با گوش پاک کن تمیز کرد؟ گناه داره که لیلی.. اصلا بدترین قسمت سرماخوردگی با اختلاف زیاد همین اب ریزش بینیه.

الان ها که خیلی بهتر شده اجازه میده با آب بشورم صورتش رو و اون وسط یه فین هم از دماغش بگیرم :)))))

۱۱ فروردين ۲۰:۰۸ مونا نِوِشته
چقدر این ذوق طنز حبه انگوری رو تو روایتهای لیلی دوست دارم :)
یه بازی یادش میدادم به نام ترکوندن حباب، لیلی این دستمال رو ببین، آینه رو ببین، حالا ترکید، هورا :)))

یعنی بازی های پیشنهادی ات هم خلاقانه است مونا جونم :*

۱۱ فروردين ۱۲:۳۰ ابوالفضل ...
من جرئت دارم که بچه کوچیکا هیچ چیشون اذیتم نمی کنه...

نه بچه کوچیک ها واقعا خوبن :)

عزیز مه. حتما حتما بینی  رو با وازلین چرب کن سریع خوب میشه.این دوست عزیز هم پیشنهاد بتامتازون رو دادن به نطر من که اصلا استفاده نکن به خاطر کورتون بودنش.

آره با وازلین هم موافقم، اگه بذاره به دماغش دست بزنم. مرسی مریم جانم :*

آخ آخ - عزیزم
امیدوارم که با دستمال کاغدی بینی جگر گوشه را پاک نکرده باشید :/ لامصب دستمال کاغذی نیست که سمباده است :|
دستمال نخی خیلی خوبه اگر مقداری خیلی کم مرطوب هم باشد و مقداری هم خنک باشد که دیگر چه بهتر ؛ حداقل برای من که خوب جواب میده
+ امیدوارم که هرچه زود تر خوب بشه لیلی جان

همون دیگه آشنا جانم :( هی با دستمال کاغذی پاک کردیم این شد، الان که دیگه نمیذاره نزدیک بشیم به صورتش :دی ولی در آینده سعی می کنم همون دستمال حوله ای نرم استفاده کنم

۱۰ فروردين ۰۹:۱۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
بمیرم براش! حق داره لیلی. بعد از تموم شدن سرماخوردگی همیشه یه دردی هم هست به اسم نواحی اطراف بینی-_-

بهترین اسم برای این بیماری :)))))

۱۰ فروردين ۰۸:۵۰ ام اسی خوشبخت
دردناک شدن پوست کنار بینی خیلی بده, بچه تحملش هم کمتره طفلی, ان شالله زودتر خوب بشه

آره موافقم من خودم هم خیلی ناراحت میشم بعد سرماخوردگی یا وسط هایش

۰۹ فروردين ۲۳:۵۹ آقاگل ‌‌
مهری‌ماه ما هم همین اتفاق براش افتاده و آب دماغش پیوسته روانه. :)
خاله یه سری دستمال‌ مرطوب از داروخونه گرفته بود. مهری‌ماه که استفاده نکرد! من دارم ازشون استفاده می‌کنم خیلی خوبه. نرم و لطیفه:d

آره لیلی هم دستمال مرطوب و غیر مرطوب برایش فرق نداره :-|

۰۹ فروردين ۲۲:۱۳ פـریـر بانو
ای جون دلم *_*
میگم پریساجانم پماد بتامتازون بزن شاید خوب شه. ما هر زخمی حتی جای نیش پشه رو باهاش در سریع‌ترین زمان ممکن خوب می‌کنیم :دی

حریر بانو گل گلی منی تو :* اصلا نمیذاره به دماغش دست بزنم در بیداری، ولی خواب که بود از پماد مرطوب کننده خودش به دماغش زدم چند بار

واقعا بهشت زیر پای مادرانه
چجوری تحمل می‌کنی دماغشو نمی‌گیری آخه؟؟ :))

دست به دماغش میزنی گوله گوله اشک می ریزه خب :(

۰۹ فروردين ۲۱:۴۶ بهارنارنج :)
چقدر خانواده ها غصه میخورن بامریضی بچه ها

خیلی سخته

۰۹ فروردين ۲۱:۱۵ آقای دیوار نویس
زود خوب بشه فقط... :)

:)

۰۹ فروردين ۲۱:۱۳ گلاره خانوم
درد بدیه
درک میکنم حالشو
منم دردم همینه
و خیلی خیلی هم اینجا خاک و گرد و غباره
مثل امروز بازم :(
و از همین امشب هم خارش گلوی مبارک شروع شده تا فردا ببینم عاقبتش چی میشه

ایشالا این مشکل گرد و غبار برطرف بشه :(

۰۹ فروردين ۲۰:۵۸ پشمآلِ پشمآلو
ما به این حالت میگیم داره لامپ میده:دی .. این نشون دهنده اینه ایده هاش زیاد شده:دی
ایجونم ولی بش .. خو یکم کرم میشه زد زودتر خوب شه یا لاقل سوزشش کم شه؟

اصلا در حالت بیداری نمیذاره هیچ مدله نزدیک صورتش بشی :-| ولی وقتی خواب بود برایش کرم زدم :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان