این نوشته می توانست یک نق نامه باشد برای پایان تعطیلات، برای ١٣۶ آیتم مانده در لیست که هیچ کدام تیک نخوردند، برای آخرین روز این تعطیلات بی پایان که می توانست اندازه یک غروب جمعه پاییز غم انگیز باشد!
اما صابر پیشنهاد داد که سیزن سه فارگو را ببینیم (هر ده قسمت را)، برای تنفس عصر یک ساندویچ هایدا بزنیم (از همان یکی برای هر دوتایی مان به رسم بهار ٩٠ و هایدای ونک) و بعد به هیچ چیز فکر نکنیم تا فردا :دی
در این میان لیلی با اولین گام های چهار دست و پایش، در حالی که مدام با خودش و خطاب به ما ترکیبی از ماما، بابا، آبه، با،.. را تکرار می کند، کلی ما را سر ذوق آورد :-)
تعطیلات خوبی بود، برویم برای شروع ٩٧ :-)
پ.ن. حتما فارگو را ببینید، هر سه سیزن محشر :-)