ظرفهای نهار جمعه را صابر شست، یعنی هر چی ظرف از صبح داشتیم تا بعد از نهار. بعد خیلی متفکرانه رو کرد به من و گفت: از صبح چی پخته بودی مگه که این همه ظرف داشت؟*
گفتم: نهار خودمون، زرده نیمرویی برای لیلی، گرم کردن نهار امروز لیلی، پختن غذای فردایش :)
گفت: خب! زیاد ظرف کثیف کردی، اول این که خواستی زرده و سفیده را جدا کنی، دو تا کاسه برداشتی، باید از یک کاسه و ماهیتابه استفاده می کردی :-| سفیده توی کاسه بمونه، زرده تو ماهیتابه :-| بعد توی همان ماهیتابه اول سفیده را برای خودمون می پختی، بعد نهار امروزش را گرم می کردی و بعد که نهارش را می کشیدی توی کاسهای که سفیده را ازش خارج کردی و یه آب الکی کشیدی، غذای فردایش را همان جا می پختی :-|
من: :-|
لیلی: :-|
دکتر لیلی: :-]]]]]]
مسوول بهداشت منطقه غرب تهران: :-|||||||
* شایان ذکر است که نامبرده از ظرف شستن خیلی بدش می آید :-|