بهینه سازی مصرف آب :-)

ظرف‌های نهار جمعه را صابر شست،‌ یعنی هر چی ظرف از صبح داشتیم تا بعد از نهار. بعد خیلی متفکرانه رو کرد به من و گفت: از صبح چی پخته بودی مگه که این همه ظرف داشت؟*

گفتم: نهار خودمون، زرده نیمرویی برای لیلی، گرم کردن نهار امروز لیلی، پختن غذای فردایش :)

گفت: خب! زیاد ظرف کثیف کردی، اول این که خواستی زرده و سفیده را جدا کنی، دو تا کاسه برداشتی، باید از یک کاسه و ماهیتابه استفاده می کردی :-| سفیده توی کاسه بمونه، زرده تو ماهیتابه :-| بعد توی همان ماهیتابه اول سفیده را برای خودمون می پختی، بعد نهار امروزش را گرم می کردی و بعد که نهارش را می کشیدی توی کاسه‌ای که سفیده را ازش خارج کردی و یه آب الکی کشیدی، غذای فردایش را همان جا می پختی :-|

من: :-|
لیلی: :-|


دکتر لیلی: :-]]]]]]

مسوول بهداشت منطقه غرب تهران: :-||||||| 


* شایان ذکر است که نامبرده از ظرف شستن خیلی بدش می آید :-|

۱۶
۲۷ فروردين ۱۰:۴۵ مهدی صالح پور
از همین روست که من معتقدم بهترین اختراع سال‌های اخیر، ماشین ظرفشویی ه!

اون قدرها که به نظر میاد خوب نیست :-) 

وای وای از ظف های کثیف نگو مگه ما چقدر غذا می خوریم که این همه ظرف کثیف در میاد هنوز ما کم تر ظرف در میاریم
مردی که تو ظرف ششتن کمک خوبه خیلی خوبه:)

واقعا من هم خیلی به این فکر می کنم که چرا این قدر ظرف کثیف میشه:-/

آره، زرده تو تخم مرغ میمونه، سفیده میریزه بیرون.
با دو تا کاسه بلد نیستم ولی :)) یعنی تنها راهی که بلدم همین زرده رو تو تخم مرغ نگه داشتنه س!

خب کاسه هه یه فرمی هست که برای همین کاره،‌ یه کم تقلبیه، با همین روش تو امتحان کنم یه بار :) مرسی :)

من با کاسه و تخم مرغ بلدم، نهایتا محتوای تخم مرغو میریزم تو ماعیتابه!

توی خود تخم مرغ شکسته نگه داری؟ اون لبه تیزهایش نمی زنه زرده رو بترکونه؟ :) یه بار امتحان کردم ها ولی به نظرم نیاز به تمرین بیشتری داره :)

۲۳ فروردين ۱۳:۲۹ محمود بنائی
نه، ما شیرازی ها اصولا ساده ترین راه را انتخاب میکنیم. :) 

بهترین کار :)

من کلا در کل از تخم مرغ بدم میاد. کلا به نظر چیز کثیفی میاد. نه؟! ولی خداییش منم سر تخم مرغ و ظرف تخم مرغی شوخی ندارم! یکی از سخت ترین ظرفها برای شستن ظرف تخم مرغیه!
به این فک نکرده بودم که کارم بهینه سازی مصرف ظرف و در نتیجه آب هست! چقدر خوبیم ما!!!! ;)

اصلا یه طوریه تخم مرغ :)))))))

دیگه آدم تنبل همچون من باید قید یه سری چیزارو بزنه :)))

:)))))) 

۲۳ فروردين ۰۷:۱۰ ملکه بانو
واااای خدای من!!!
معلومه تا حالا اصلا ظرف نشسته بوده!

خیلی کم در واقع :)

منم موقع آشپزی کلی ظرف کثیف میکنم، موقع شستنش که میشه هی ظرفارو نگاه میکنم میگم اینو مجبور نبودی کثیف کنیا :| و کل زمان ظرف شستن غرغر میکنم -_- 
کلا یکی از فعالیتاییه که تا بتونم ازش در میرم، مخصوصا اینکه هر ظرفی رو شصت بار میشورم و حس میکنم بازم کثیفه :/

من در کثیف کردن ظرف صرفه جویی می کنم ولی واقعاْ یه جاهایی شوخی نداره :) مثل سفیده تخم مرغ :دی (وی به لزجی سفیده تخم مرغ حساسیت تمیزی داشت :))

۲۲ فروردين ۱۶:۱۶ ام اسی خوشبخت
دقیقا یاد خودم افتادم وقتی با انبوهی از ظرف مواجه میشم.

مثلا باید به خودمون امیدواری بدهیم و بگیم هوار چقدر ظرف :))))

۲۲ فروردين ۱۲:۱۰ پـــــر ی
کلا یه ماهیتابه بهش بدن واسه سه ماه غذا می پزه باهاش بدون نیاز به شستن :)))

کاملا نکته آشپزی اش رو گرفتی پری :دی

۲۲ فروردين ۰۹:۴۴ آسـوکـآ آآ
ظرف شستن به نظرم خیلی به ارامش روان کمک می کنه
ولی خدایی راست گفتن :دی

دارم از جنبه های دیگری به ظرف شستن نگاه می کنم :)

۲۲ فروردين ۰۷:۴۷ میرزا مهدی
مسئول بهداشت منطقه غرب تهرانو خوب اومدی :D

:دی

۲۲ فروردين ۰۷:۰۳ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
منم‌ ظرف زیاد کثیف میکنم، به خاطر درست کردن یه سالاد، کل آشپزخونه رو به هم میریزم:|

نه دیگه سالاد رو باید یه مرحله ای همه آشغال هایش را سر سینک و سطل آشغال و همه خوردن کردن را سر ظرف نهایی انجام بدهی :)

بهشون میگفتی :شما آشمزی کن من بعد ،ظرف هم کمتر کثیف میشه خب !

زیاد آشپزی می کنه :) ولی به هوای همین مراحل کثیف وسطش معلوم نیست کی مریض بشیم :)))))

۲۱ فروردين ۱۱:۲۵ گندم بانو
وای کی از ظرف شستن خوشش میاد؟!!! :)))
منم خیلی ظرف کثیف میکنم. آخرشم یه ظرفشویی میخرم و خودمو خلاص میکنم! :))))

میگن ظرفشویی هم حلال مشکلات نیست گندمی :) بیا بغلم :*

ظرف شستن = اب بازی!
من که دوست دارم. من یه رگ مانیکا گلر (کاراکتر سریال فرندز)دارم کلا کارایی که باعث تمیز شدن میشه دوست دارم 

چه ایده خوبی بود آب بازی :)))

هنوز موفق نشدم فرندز رو منسجم نگاه کنم، ولی دانلود شده :)

۲۰ فروردين ۲۳:۳۸ آشنای غریب
اصلا میگن روایتی داریم:
که برخی گناه هان با کمک به همسر تو خونه پاک میشن!!

۲۰ فروردين ۲۳:۳۲ مصطفا موسوی
کاملا درست گفته!

تکبیر :)

۲۰ فروردين ۲۳:۱۷ مونا نِوِشته
ضمن اینکه صابر رو درک میکنم، ولی اون قسمت آب کشیدن کاسه و پختن غذا توش رو نمیگیرم :)) سلام برسون خیلی و لیلی جانم رو ببوس :*

یعنی فکر کن با یه آب کشیدن اون لزجی سفیده تخم مرغ بره :)))

مرسی جان جانم :* تو هم خیلی سلام برسانی

۲۰ فروردين ۲۳:۱۴ مونا نِوِشته
بهینه‌سازی مصرف انرژی :)) گاهی فکر میکنم یعنی آدم واسه گذران روزی عادی با سه وعده اصلی، چرا اخه اینقدر باید ظرف بشوره؟ دوست دارم ها، ولی اینکه همیشه یک ظرف کثیفی هست اون تو کفرم رو درمیاره! :) گاهی ظرفهای آخر شبی رو میذاریم با ظرفهای صبحونه فردا! خسته میشوم تازگیها، پیر شدیم خب. 

و فکر نکنید ماشین ظرفشویی آخرشه، بنده کلی تصمیم باید بگیرم هربار کدومها را بذارم، کدومها رو بشورم. یکسری دم دست لازمند تا ماشین پر بشه نیاز دارمشون، یک سری بزرگند جا نمیشن. یک سری اونقدر چسبناکه که ناچارم بسابم و خب چه کاریه من که سابیدم خوشگلش هم میکنم میشورمش دیگه :/ خلاصه با این پست همدردی میکنم حسابی!

راست میگی مونا :)‌ همیشه یه ظرفی اون تو هست خب :-| مخصوصا بچه کوچیک حجم ظرف ها رو چند برابر می کنه.

راهنمایی ات درباره ماشین ظرفشویی خیلی خوب بود :)

۲۰ فروردين ۲۱:۴۹ خورشید ‌‌‌
راه‌حل بنده اینه که غذا نخوریم که نخوایم درست کنیم که ظرف کثیف بشه‌.
چه کاریه آخه؟ 

(وی هرروز به زور اسلحه شام و نهار می‌خورد.)

یعنی کاپ طلایی بهترین ایده به کامنت شما تعلق می گیره خورشید جانم :)

من طرف شستن دوست دارم ..
حواسمو پرت می کنه یه جورایی ...
غذای لیلی ...:))

واقعا با این حواس پرت شدن موافقم، ولی خب اگه آدم بتونه متمرکز فکر کنه خوبه :)

۲۰ فروردين ۱۹:۴۵ بهارنارنج :)
بزار بشورن تا درک کنن:))

راهش همینه :)

۲۰ فروردين ۱۹:۴۲ علی ابن الرضا
شهرداری منطقه ازتون تقدیر نکردن برا کم مصرف بودن تو آب؟

چرا اتفاقا :) از کجا فهمیدین یه تقدیرنامه فرستادن دم خونه مون :) نکنه شما توصیه کردین به شون؟ :دی

۲۰ فروردين ۱۶:۵۳ محمود بنائی
تازه شما اگه تخم مرغ را آب پز کنی، نه نیاز به ظرف واسه جدا کردنِ زرده سفیده داری، نه نیاز به دوباره کاری! شستنش هم راحته :/

خب نکته اینه که چرا آب پز نکردم؟ چون چند روز لیلی جان اعتصاب کرده بود و زرده آب پز نمی خورد،‌ گفتم مدل نیمرویی تو روغن یا کره تفت بدهم شاید بخوره :)

۲۰ فروردين ۱۶:۵۲ ابوالفضل ...
قدیما عاشق ظرف شستن بودم و الان فراری...

من الان خیلی حس خاصی ندارم،‌ ولی موافقم قدیم ها خیلی دوست داشتم :)

تا  آخر قسمت زرده و سفیده رو موافقم :|

من نمی تونم با ماهیتابه و کاسه زرده و سفیده جدا کنم،‌ عر :(

۲۰ فروردين ۱۴:۱۰ جناب دچار
واقعا چرا رعایت نمیکنین شماها!؟ :)

به خاطر این که النظافت من الایمان :)))))))

آقای ما هم هر وقت ظرف میشوره از این نتایج میگیره ولی ما گوش نمیدیم =))

شما آفرین داری :)

یعنی دقیقا قضیه من و داداشم! من تا جااااایی که میتونم ظرف کثیف نمیکنم با تکنیک های مختلف! مثلا میخوام سیب زمینی بذارم توی فر. پوست سیب زمینی رو توی خود سینک میگیرم میریزم تو سطل بعد یکی یکی حلقه میکنم میذارم توی سینی. یعنی به جز یه کارد و طبعا سینی فر، دیگه هیچی مصرف نمیشه!
ولی داداشم کاملا برعکس... اول سیب زمینی رو میذاره تو یه بشقاب. پوست میگیره پوستا رو میریزه تو یه بشقاب دیگه. حلقه ی سیب زمینی توی یه بشقاب دیگه تا آخر بالاخره میذاره توی سینی! (حالا یه کمی اغراق توش بود ولی همینه!)
احتمالا اون چون ظرف نمیشوره اینطوریه و من چون متنفرم از ظرف شستن!

نه خب اینی که گفتی که من هم همون طورم :) ولی دیدی مثال این پست چی بود؟ تخم مرغ :))))‌ من اصلا با تخم مرغ شوخی ندارم،‌ اون سفیده اش لزج است، می ماله به همه ظرف و دست و ... :دی

بعد هم تو نگاه کن اون فرآیندی که گفتی بهینه سازی استفاده از ظرف است،‌ خیلی خوبه، عالیه،‌ ولی این که آدم هی تو ماهیتابه ای که غذای قبلی تویش پخته، غذای بعدی رو بپزه خیلی داغونه :-| اونم غذای بچه، اصلا مزه غذاها میره تو هم :دی

من که از ظرف شستن کلا در می رم اما اگه هر ظرفی بشورم میرم توی فکر و کاخ ذهنی و کلا درباره کارام فکر می کنم اصلا ظرف شستن میشه برام یک حالت شرطی که به اولویت بندی کارام فکر کنم در کل خوبه  تصویر سازی ذهنی ادم رو تقویت میکنه

کاخ ذهنی تکنیکی هوشمندانه برای تقویت حافظه
 www.mindp.blog.ir

باید وقت بشه بیام وبلاگتون رو نگاه کنم :)

من نه، ولی یه هم‌اتاقی داشتم برای اینکه ماهی‌تابه رو نشوره می‌ذاشت تو یخچال که بعداً باز ازش استفاده کنه.

ای دل غافل :-( فکر کن اون چرب و چیلی هایش چسبیده به ماهیتابه بعد دوباره تویش یه غذای دیگه :-| زنده موند هم اتاقی؟ مریض نمی شد؟

۲۰ فروردين ۱۲:۴۴ آقاگل ‌‌
خوبه که به نظر درست میاد. چرا دو نقطه خطی شدین همه؟ :-)
.
یه خاطره تعریف کنم. راهنمایی و دبیرستانی که بودم زیاد پیش میومد توی خونه تنها بمونم. بعد یبار خونه تنها بودم و درس داشتم. فکر کردم خب غذا چی بخورم؟ سیب‌زمینی آب پز! بعد دیدم چه کاریه ظرف نشسته کنم؟ سیب‌زمینی رو شستم انداختم توی سماور خونه. آب پز شد. اتفاق خاصیم رخ نداد. ولی هنوز بعد هفت هشت ده سال منو توی خونه سر این داستان مسخره می‌کنن :)

چون کثیف کاریش زیاد بود دیگه :)))))


بعد سماور رو چه کردی؟ رفتی با سرکه سفید تویش را شستی یا همین طوری دوباره آب پر کردی و چایی بعدی؟ :))))))

منم از ظرف شستن بیزارم واسه همین پیشنهادم ماشین ظرفشویی یا ظروف گیاهی یک بار مصرفه به همگان ولی خانواده اعتنایی نمیکنن :)))

خب ماشین ظرفشویی به اون خوبی ها هم که به نظر میاد نیست، من ندارم ولی می دونم که هی نمیشه دم به دقیقه روشنش کرد، باید صبر کنی تا پر بشه و اون وسط مگه این که از همه چی چند تا آلترناتیو داشته باشی که بتونی صبر کنی تا پر بشه، تازه میگن آب هم زیاد مصرف می کنه و هیچ بهینه نیست :))))


ظروف گیاهی یک بار مصرف رو ولی هستم :)))) البته می دونی چیه، آدم گاهی با ظرف هایش خاطره داره و این یک بار مصرف بودن می تونه این ویژگی خاطره سازی رو از بین ببره :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
یک عالمه یک*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان