سوراخ :-)

لیلی جان در گذر از این مرحله است که یه چیزی رو روی زمین می بینه (یا از دور نشان می کنه که بره و بهش برسه)، بعد بین انگشت اشاره و شست می گیره، به سمت من می گیره، نشون میده (یعنی من پیدایش کردم، پس مال خودمه :دی) و آنگاه میگذاره توی دهنش :-/

حالا چند روزی است یک سوراخ توی در یکی از اتاق ها پیدا کرده، میره پیش سوراخ، با انگشت های نازکش بر میداره، نشان میده و سوراخ رو می خوره :-)


۱۷
۳۱ فروردين ۱۹:۵۴ مونا نِوِشته
خوبم فکر کنم :) ولی یک مدته در استاتوس بیکاری علائم فیزیکی عجیب و غریبی دارم، که جای صحبتش نیست اینجا :* ایمیل هم فرصت نشد و دلم هم نمیاد با این حرفها فضای مادرلیلی‌گونه‌ی تو رو خراب کنم! خبر خوب اینکه موفق شدم نقد یک داستانی رو بنویسم که شاید اون رو برایت فرستادم اگر بخواهی، ولی باز هم متن داستان لایت و روح شاد کن نیست و دسترسی اش هم از یک اپلیکیشن موبایلی هست فقط. خلاصه، بگذریم. 

لیلی رو ماچ و بغل کن از طرف من، مرسی خبر گرفتی. کارها ایشالا خوب پیش بره و آهان، اگر ایده‌ای برای ورزش داشتی اینجا بذار من مرتب سر میزنم و طرفدار این پست به دنیا نیومده هستم شدید :))

مونا من واقعا باید برایت حرف بزنم :) حالا صوتی یا ایمیلی، حرف زدن با تو یکی از کارهای مورد علاقه من بود همیشه، ولی اکثرا دچار کمال گرایی می شوم، یادت هست اولین باری که ایمیل زده بودم بهت؟ سال ۹۱ بود؟ و بعد گفتم چون وقت گیر نیاوردم که خوب جواب بدهم این قدر جواب ایمیل به تاخیر افتاد؟ الان اون طوری هستم :-(


علایم فیزیکی عجیب و غریب چرا خب؟ :( 
من همیشه طرفدار نوشته های تو بودم و خیلی خوشحالم که آمدی بیان، بیان باید به داشتن نوشته های تو افتخار کند رفیق :*

البته بروکلی سرخ شده یا وقتی که میریزیش توی سوپ خوشمزه میشه ها :))

بروکلی سرخ شده رو تا حالا امتحان نکردم خانومی، پس این بار میذارم تو برنامه لیلی :)

۲۹ فروردين ۲۱:۱۴ ابوالفضل ...
من فقط منتظر اون روزی ام که بشینم یه دل سیر توی بغلم بگیرمش و باهاش بازی کنم 😊

:))) ایشالا

۲۹ فروردين ۱۷:۰۶ نیوشا یعقوبی
خیلی صبوری که تو این حالت نمیخوریش :)))))))) من مامان لیلی بودم تموم شده بود خورده بودمش تا حالا :))

یه تیکه های کوچیکی رو ازش خوردم البته :)‌ قبلا بزرگتر بود، الان یه کمی خوردمش کوچیک شده :))))))

۲۹ فروردين ۱۶:۴۵ آسـوکـآ آآ
جان جان :دی
خدا حفظش کنه عزیزم :)

ممنونم عزیزم :)

۲۸ فروردين ۲۱:۵۰ آشنای غریب
منم میگم ای جااااان
دو سه تا از این فندق ها تو فامیل داریم
تقریبا اونا هم در همین حالات اند

یه پسری هم هست عاشق کنترل تلوزیونه و وقتی به دست میگیره میکوبه به در و دیوار 

الهی خدا حفظش کنه

آره آره دقیقا :) کنترل تلویزیون هم دوست داره خیلی :)

۲۸ فروردين ۱۹:۰۸ :: فروردین ::
الهیییی.... بچه ها تو چنین سنی نقش جارو برقی پیدا میکنن! :))))

خدا حفظش کنه :)

بهترین عنوان برای همه شون همون جاروبرقیه :)

۲۸ فروردين ۱۲:۴۹ گندم بانو
عزیزم!!! چه با نمک! ^__^

:))) چطوری عروس خانوم؟ :*

۲۸ فروردين ۱۰:۱۵ جناب دچار
یکی بچه ها بود پست گذاشته بود درمورد گچ خوردنش!
تا 6 سالگی

گچ هم می خوره :))))‌ اگه دیوار پیدا کنه که گچش ریخته باشه، حمله :-)))))) ولی دارم اونجاها را بتونه می زنم :)


این سوراخ روی در هم گچ نداره،‌ سوراخ یه جای میخی هست که خالی مونده

۲۸ فروردين ۰۶:۵۶ مهدی صالح پور
البته که خوردن گچ کلاً بامزه ست! :D
+ کاملاً با پوست و گوشت و استخون این مرحله رو در خواهرزاده‌ها دیدم و درک می‌کنم. 

گچ نداره ها،‌ هیچی نیست، یه سوراخ خالیه :)))) 


مراحل رشد توی همه بچه ها هست، این خیلی باحاله :)

مواظبش باشید. تو این سن و سال کودک کنجکاوه و به هرچی دست میزنه تا امتحانش کنه
خواهر بنده وقتی بچه بود مارمولک دستش گرفت، بعد هیچکس جرات نمی کرد نزدیک شه 😂😂

وای خدایا :)‌ من خودم معروف بودم که سوسک می گرفتم دستم بعد دنبال همه می دویدم همه جیغ کشان و فرار :)))‌ ولی آخرش چی شد؟ الان از سوسک می ترسم :-|

سلام :)

خدا نگهش داره براتون ان شاءالله

سلام:) ممنونم

۲۷ فروردين ۱۹:۳۹ مونا نِوِشته
چه لیلی نازک شیطونی :** :)) 
سوراخ با اونهای دیگه یک فرق داره، همیشه هست اونجا و هرچی هم میخوره تموم نمیشه :))) یک دوست دائمی شد دیگه این سوراخه واسه لیلی! جانم!

آره دقیقا :)‌ هیچ وقت تموم نمیشه :) خوبی مونا؟ :*

ای جان خدا حفظ اش کنه

ممنونم دخترو :)

Level up :))

تعبیر قشنگی بود :)

ای جان
آقا چطوری سوراخ رو برمیداره؟ هی دارم تصور میکنم نمیشه ولی!

فکر می کنه چسبیده به دستش :))))‌ موقعی که نشون میده هم نمی فهمه هنوز،‌ ولی بعد که میذاره دهنش می بینه هیچی نبود که، دوباره دستش را میاره بیرون نگاه می کنه، بعد به سوراخ نگاه می کنه، می بینه هنوز همون جاست و دوباره از اول :)

۲۷ فروردين ۱۷:۰۰ פـریـر بانو
ای جان *___*

عزیزمی :*

۲۷ فروردين ۱۶:۳۰ علی ابن الرضا
الهی...پس مواظبش باشین شدید..

ما نگهبان لیلی هستیم :)

ای جونم =)))
خدایی سوراخ روی در از بروکلی خوشمزه تره ...

یعنی هر طوری نگاه می کنم همه چی از بروکلی پخته خوشمزه تره :))))))

۲۷ فروردين ۱۶:۲۰ بهارنارنج :)
عزیزم:))))

:))))

۲۷ فروردين ۱۶:۱۸ آقاگل ‌‌
:)))
مرحله جاروبرقی شدن:d
امیرحسین (پسرخاله) وقتی که بچه بود اگه قطره آبی(یا مایع دیگه‌ای) از لیوان روی فرش می‌چکید؛ خم می‌شد قطره آب رو از رو فرش بر می‌داشت می‌خورد.

ای جانم :) بچه ها همه شون نمکی اند :)

۲۷ فروردين ۱۶:۱۱ بلوط خانوم
ای جان! خدا حفظش کنه. چقدر نمکینند این بچه ها. 😙😙
دخترک من کوچولو بود، در اقدام مشابهی سعی میکرد حبابهای توی تشت آب رو با دستش بگیره! 😅

اینو که گفتین یادم افتاد بخار بخور سرد هم سعی می کنه بگیره :)))))

:))))))))))

داشتم تصور می‌کردم الان دقیقاً توی مرحله‌ایه که نورِ لیزر رو بندازی رو دیوار که لیلی بره تلاش کنه بگیره و بخورتش و خب... چون خیلی کار زشتیه و اینا، هیچی :دی

اااااا حنا :)‌ از تو بعیده :) این همون اردشیره :)))) 

۲۷ فروردين ۱۶:۰۱ شیکپوش (^_^)
نتیجه میگیریم که چه شکموعه 😄😂

سر غذا هم شکمووووو است واقعا :))))

ای جان :**

:):*

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
مادر شوهر
روغن کلزا
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
شهاب الدین*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان