هی هر روز صبح بیدار میشم به خونه نگاه می کنم، به لیلی، به کارهای مانده پروژه و به این فکر می کنم که باید بگم یه کارگر بیاد در تمیز کردن این خونه به من کمک کنه، حداقل الان که این قدر نزدیک تولد لیلی جان هستیم...
بعد فکر می کنم که به کی بگم بیاد؟ به این شرکت های خدماتی زنگ بزنم یا دنبال آشنا باشم؟ اگه اومد باید بالا سرش بایستم یا خودش کارها رو می کنه؟ اگه خوب تمیز نکرد، خودم هم بایستم تمیز کنم یا بی خیال بشم؟ اگه بگم شامپو فرش هم بزنه میزنه یا نه؟ اصلا چطوری بهش بگم فلان کار رو بکن یا بهمان، اگه بزرگتر از خودم بود چی؟ اصلا نمی تونم دستور بدهم که...
بعد می بینم شب شد، به صابر میگم بی خیال خودم تمیز می کنم و دوباره میرم میخوابم و دوباره فردا...