لیلی جان یک ساعت که می خوابد با گریه بیدار می شود و من یا صابر شتابان می رویم پیشش، چند روزی بود که روی دست هایش چند جوش دیده بودم و گذاشتم به حساب پشه های تابستانی، بعد آبریزش بینی شروع شد، تعداد جوش های روی دست ها زیاد شد، بعد چند تا روی پا و یکی دو تا روی صورت که گفتیم آلرژی غذایی است و من همه غذاهایی که بازه سه روزه را مدت ها قبل گذرانده بودند و در طبقه بندی غذاهای امن قرار گرفته بودند را شروع کردم به حذف کردن و بعدتر تک و توک سرفه وسط شب شروع شد که گذاشتیم به حساب ریفلاکس، چون یک هفته ای بود که به توصیه دکتر رانیتیدین را قطع کرده بودیم و هی می گفتیم پس چرا جوش ها نمی رود و چرا نوبت دکتر نمی رسد و هی دلمان شور زد...
امروز رفتیم دکتر و گفت سرفه می تواند به دلیل ریفلاکس باشد و رانیتیدین بدهید دوباره، آبریزش احتمالا سرماخوردگی خفیفی است، ولی جوش ها حتما گزش حشره است :-(
لیلی بعد از دو ساعت انتظار برای نوبتمان بی قرار شده بود و در آغوش صابر گریه می کرد و من با دکتر ادامه دادم که چرا می گوید گزش و چرا این همه و چرا مثل اگزما شده پس؟
گفت ببین که زیر لباسش نزده، مثلا روی شکم و ببین که فاصله شان دو سانت اینهاست و ... بعدتر گفت جای خاکی نبودید اخیراً؟
که جواب بله بود، هفته پیشتر چیتگر بودیم، گفت شاید از این حشره های دوستدار خاک باشه، مثلا ساس :-| و یک پماد داد برای خارش احتمالی جای گزش ها.
حالا چه؟ من سرچ کردم درباره ساس و دچار کابوس شدم :-( که هیچ راه درمانی نداره به جز سمپاشی و هی عکس گزش دیدم که مقایسه کنم ممکن است همان باشد و هی حالم بد و بدتر شد، که آیا واقعا ساس است؟ :-( و عذاب وجدان گرفتم که آیا نباید هفته قبل لیلی را می بردم کارگاه مادر و کودک یا خانه مامان و درمانده شدم که این هفته ببرم یا مثلا ممکن است منتقل شود؟
الان خیلی خسته ام، خسته، غمگین، درمانده و با حجم زیادی نادانی و عذاب وجدان :-(
پ.ن. سلام به همه و ممنونم بابت همه راهکارها و دلگرمی هاتون، امروز عصر لیلی رو بردیم پیش متخصص پوست، گفت گزش حشره است ولی نسبت به گزش حشره شدیداً آلرژی داده :-( ولی ساس نیست، چون پترن گزش خیلی پراکنده است و ساس سه تا پشت هم می زنه، در یه ردیف، که بهش میگیم صبحانه، نهار، شام :-/ خلاصه که گفت احتمال میدم پشه باشه، از اون پا درازها، مخصوصاً که ما پنجره هامون توری نداره...
کلاً بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد، خدا رو شکر :-)