این عبارت اولین بار تو یک پست اینستاگرامی مرتبط با آگاهی جنسی کودکان به چشمم خورد: مادر همهی بچهها :-) چه جالب!
درباره این بود که لپ بچهی مردم رو نکشیم و یه جور خشونت مخفی است و همان طور که نگران بچه خودمون هستیم، اگه بچه بیپناهی رو دیدیم که گیر افتاده و نمیتواند از خودش دفاع کند، کمک کنیم، انگار که بچه خود ما باشد...
بعدتر اما در صفحه مادری که کودکش اوتیسم دارد به همین عبارت برخورد کردم، موقعی که هنگام یه برخورد معمولی بین پسرش و کودکی دیگر در پارک از مادر پسر عذرخواهی کرده و فرد مقابل با قیافه حق به جانب گفته که: خانوم برو بچه عقب افتاده ات رو جمع کن، معذرت نخواه :-( :-/ آیا اگر یک درصد خود را مادر یک کودک اوتیسم میدانست چنین برخوردی میکرد؟
حالا چند روز قبلتر که لیلی واکنش آلرژی داشت و آبریزش بینی و ... سر بردنش به کارگاه مادر و کودک به همین فکر میکردم، که اگر سرما خورده باشد چه؟ اگر مادر تارا، آدرین، ایلیا، رسا یا هانا باشم، دوست دارم که لیلی سرماخورده به کارگاه بیاید؟
خوب است خود را پدر/مادر همهی بچهها بدانیم :-)