آیلین به چشمهای خواهرش و لیلی نگاه کرد، بعد سرش رو آورد بالا و نگاهش به من تلاقی کرد، خندید.
من هم خندیدم، گفت: چشمهای هر دوتاشون قهوه ای پررنگ است :-)
و من لبریز شدم از حس زیبای در لحظه بودن و فکر کردم از کی این قدر دنیامون شلوغ، پر عجله، مادی و زشت شد که فقط منتظریم امروز تمام بشه و فردا بیاید؟
پنجشنبه ۲۴ آبان ۹۷