صابر مثلاً اومده دنبال ما که با هم برگردیم، با خودش یه سری شکلات و آب نبات آورده که از همان اول کار من و پدرش یکی از بستهها رو باز کردیم و شروع کردیم به خوردن :-/
حالا یه مزه غریبی میداد، مثل این داروهای گیاهی، بهش گفتیم این چیه؟ گفت اوه مزهاش عجیبه؟ نکنه شیرین بیانه؟ اونجا خیلی طعم محبوبیه...
خلاصه این که ما هی خوردیم و هی گفتیم این چیه آخه، چه مزهای میده و اینا و در نهایت هم من، هم بابا عباس دل درد گرفتیم و من متنبه شدم و شروع کردیم به سرچ معنای محتویات آب نبات در google translate :-)
و واقعا شیرین بیان است، فقط مگه شیرین بیان برای درمان دل درد نیست؟ :-|