خانومه تو پارک، در حالی که لیلی هاپو هاپو گویان خودش رو به سگش رسانده و نازش میکرد، با لبخند ازمن پرسید که کجایی هستیم.
گفتم: ایران
گفت: پناهندهاید؟
گفتم: نه، همراه همسرم آمدیم که اینجا کار میکند، برای یک شرکت آلمانی :)
از آنجا که من و لیلی همچنان سگ زیبایش را نوازش میکردیم، مکثی کرد و ادامه داد: جالبه شما یا دخترتان با سگ مشکلی ندارین، تا جایی که میدونم در کشورهای اسلامی سگ نجس محسوب میشود...
گفتم: در تهران، دخترم را میبردم مدرسه طبیعت، در باغ گیاهشناسی، آنجا سگی داشتیم که مراقب حریم مدرسه و بچهها بود، برای همین سگها را خیلی دوست دارد :)
پ.ن. دیگر نگفتم برایش که در سال جدید مجوز مدارس طبیعت لغو شدهاست :-( یکی از ویژگیهای اینجا این است که رگ وطن پرستیات میزند بالا و دوست نداری کسی چیزی بگوید درباره ایران، مخصوصاً این که ایرانی نباشد...