نوشتم، پاک کردم، بیشتر از ده بار... افکارم آشفته است، ملغمهای از خشم و غم و نگرانی، بیماری دو هفتهای و دارو (تجویز سرخود) بدنم را ضعیف کرده، اخبار هولناک و غمانگیز روانم را رنجور کرده و امان از خستگی، خستگی، و دوری...
نوشتم، پاک کردم، بیشتر از ده بار... افکارم آشفته است، ملغمهای از خشم و غم و نگرانی، بیماری دو هفتهای و دارو (تجویز سرخود) بدنم را ضعیف کرده، اخبار هولناک و غمانگیز روانم را رنجور کرده و امان از خستگی، خستگی، و دوری...
یه روزی قصۀ پر غصۀ ما تموم میشه.
آخرش نقطۀ پایان کتابیم؛ مگه نه؟
چه کامنت دلچسبی بود این :)
پریساجون اینجا بنویس هرچی تو ذهنته، خیلی کمک میکنه. ایشالا کم کم هوا گرم تر میشه و روزها بلندتر و دل شما شادتر ❤️
عزیزم :*
زندگی پیش روته به پشت سر نگاه میکنی که چی؟
لیلی جان خوبه ؟
خیلی حالم بد بود اون روزها :(
سلام
یه تغییر کوچیک تو زندگی شاید این خستگیها رو کم کنه
سفر ایران بد نبود برای تنوع :)
الهی بگذره، الهی قوی باشیم فقط بگذره و این دل لرزیدنها تموم بشه.
اول باید حال خودت خوب باشه پریسا جانم :*
ممنونم مونای عزیز تر از جان :*