دکمه قرمز

یک جایی شنیده بودم: "به بچه‌هاتون یاد بدهید اگر وسط کابوس گیر کردند، به خودشان بسپرند که همیشه یک دکمه قرمزی هست که اگه فشار بدهند بیدار می‌شوند!" حالا کسی که به من یاد نداده بود، ولی این طور به خودم سپردم و inceptionوار چند شب پیش در حالی که زخمی و داغون افتاده بودم کف آسفالت خیابون و یک مینی‌بوس داشت از رویم رد می‌شد، یه صدایی تکرار می‌کرد: لعنتی اون دکمه قرمز رو فشار بده، بهت میگم فشار بده!

و واقعا یک دکمه‌ی قرمزی بود، فشار دادم و بیدار شدم :-| جل الخالق :)

۱۴
۰۱ بهمن ۱۶:۰۲ عرفان ...

بعضیا فکر میکنن دکمه قرمز همون حذف وبلاگه😑

نه من ممکنه اعلام کنم یه مدت نمی نویسم ولی حذف و اینا تو کارم نیست :)

۰۱ بهمن ۰۸:۲۶ حامد سپهر

ماهایی که کلا خواب نمیبینیم تا چه برسه به کابوس یک هیچ از همه جلوییم:))

:)))))

۳۰ دی ۲۳:۰۸ ملکه بانو

چه جالب! نشنیده بودم تا حالا.

حال روزتون خوبه؟ لیلی خوب شد؟ از سیکل مریضی بیرون اومدید؟

ممنونم ملکه :) من اون تایمی که برگشتم ایران واقعا بهتر شدم،‌ هم هوا خیلی از این جا گرمتر بود، هم خانواده بودند. ..

۳۰ دی ۲۲:۰۵ یگانه

چه جالب! من چند سال پیش شنیده بودم اگه میخواین خودتونو از کابوس بیدار کنین کافیه دنبال ساعت بگردین و بهش نگاه کنین تا ذهنتون هشیار بشه و بیدارتون کنه. من از این تکنیک استفاده میکنم و الان تو بیداری هم یه وقتایی استرسم زیاد میشه و فشار زیادی رومه با اینکه نیازی به دونستن زمان ندارم ولی ناخودآگاه تند تند به ساعت مچیم نگاه میکنم :)

آره دقیقا همین که گفتی :)

۳۰ دی ۱۶:۵۳ میرزا مهدی

سلام شما شاید یادت باشه من درمورد خوابهام مینوشتم.

من دگمه قرمز ندارم. ولی تو خوابهام همیشه میدونم که دارم خواب میبینم. و تا اراده میکنم بیدار میشم.

چند شب پیش خواب میدیدم یه بنده خدایی قراره فوت کنه و به من سپردن که وقتی نفس آخر رو کشید این کار ها رو بکن. منم نشستم تا بمیره:))) نمیمرد. خیلی طول کشید که یهویی مُردD:

رفتم کارهایی که سپرده بودن انجام بدم که چشماشو باز کرد گفت هنوز نمردم. گفتم مسخره کردی از اول شب تا حالا کل خوابمو وقف تو کردم. نمیخواستی بمیری واسه چی منو اینجا علاف کردی. بعد بیدار شدم:)))))

باورت میشه؟ 

 

 

خوابهای شما همه اش سرشار از خنده است :))))))))))

۳۰ دی ۱۶:۳۱ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

منم کوچیک‌تر که بودم وقتی خواب‌هام به جای وحشتناک و هیولادار یا مثلا آوار شدن ساختمون روی سرم می‌رسید. می‌گفتم: ببین خواب می‌بینی، فقط سعی کن بیدار شی:|

ولی متاسفانه بزرگتر که شدم دیگه نمی‌تونم تشخیص بدم دارم خواب می‌بینم و کاملا برعکس حس می‌کنم همه چیز خیلی واقعیه!

تنظیماتت به هم خورده،‌ سیستم رو دوباره فکتوری ریست کن :)

۳۰ دی ۱۶:۲۷ دچارِ فیش‌نگار

همین دیگه

خودت داری میگی inception وار

 

inception میگه چیزی خارج از تصورات خودت وجود نداره

خیلی برام باورش سخت بود :)

۳۰ دی ۱۶:۱۴ صخره نورد

یعنی واقعا میشه وسط های کابوس های منم یه دکمه قرمز ظاهر بشه! آخه از کجا بفهمی خوابه؟!

بسپار به خودت،‌ میشه

۳۰ دی ۱۶:۱۰ John Keating

دیگه ناخودآگاه شما خودش وارد عمل شده بود.

:))))))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
یک عالمه یک*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان