گفت: کتاب جدید نخوانید، دیگه کتاب جدید نخوانید، البته پیشنهاد است، من که نیستم ببینم میخوانی یا نه.
گفتم: این سختترین تمرین عالم است :(
گفت: افزودن به دانستهها کافیه، بیایید کمی از دانستهها را تبدیل کنیم به خِرَد...
گفت: کتاب جدید نخوانید، دیگه کتاب جدید نخوانید، البته پیشنهاد است، من که نیستم ببینم میخوانی یا نه.
گفتم: این سختترین تمرین عالم است :(
گفت: افزودن به دانستهها کافیه، بیایید کمی از دانستهها را تبدیل کنیم به خِرَد...
گفتی: میرزا ممنونم که گفتی ولی برای من این روش لبریزی جواب نداده :)
میگم: این نشانِ از بزرگی و گنجایش پیمانۀ فهم و ادراک شماست. اینکه احساس میکنید لبریز نمیشه، دقیقا نقطۀ مقابل بعضی از بیخردانیه که با خوندن یه کتاب فکر میکنن عالم دَهرَند.
بگو چشم:)
مگه میشه به میرزا چشم نگفت :)
میگن! وقتی به دانسته هات عمل کنی، چشمه های حکمت میجوشن!
یعنی میشه واقعا به این مقام رسید؟!
فکر کنم خیلی سخت باشه
سلام به نظرم وقتی دانش به سر حد کمال برسه، خودش لبریز میشه و آنچه از آن متراوش میشه، همان خِرَدیست که به شما گفتند. شما دست از مطالعه نکش. پُر که بشی، نا خود آگاه تبدیلش میکنی به خِرد..D: عجب جمله ای بافتم:))
میرزا ممنونم که گفتی ولی برای من این روش لبریزی جواب نداده :)
منظورش اینه که: انسان بیش از اینکه به دانستن چیزهای جدید احتیاج داشته باشه، به عمل به دانستههای قبلیش احتیاج داره!
کامنتم دو تیکه اومد:|
همینه دقیقا :)
یه حدیثی از امام علی(ع) هست که دقیقش یادم نیست ولی
می خواستم بگم چه حدیثی :دی
افرین
خیلی دونستن ها رو همه میدونن. اما تعدادی کمی درک میکنن و خرد میشه و از اون دانسته های خرد شده، موقع عمل ، استفاده میکنن 👍
میخواهم تبدیل بشم به پیر خردمند :)
این برای من تو آشپزی نمود پیدا میکنه. همش میشینم رسپی غذاهای بین المللی و جدیدو میخونم و یاد میگیرم بعد پا میشم همون ماکارونی و کتلت خودمونو درست میکنم :)
ذر مورد جوابت به کامنت قبلیمم مرسی که با حوصله توضیح میدی :) همینطوره. یه تغییریه که آدم باید خودش بخوادش و آمادگیشو داشته باشه.
این که رسپی ها رو بلدی باعث نمیشه وسط کتلت مثلا میگو رو به صورت گل بگذاری؟ :دی
بیا یک سال فقط درآمد اول شور بزنیم :))
وای مونا :* تو محشری :) این بهترین تعبیر این نوشته بود، عالی