برای این که انگیزه شروع دوباره کار داشته باشم، فکر کردم ثبت نام کلاس مربوط به فروش ایده خوبی است. تمرینات هفته اول و دوم خوب پیش رفت، هفته سوم خوردم به در بسته :) باید در پیج محصول نظرسنجی میگذاشتم که چنین چیزی وجود خارجی ندارد :دی دست به دامن استاد شدم، گفت: نظرسنجی را هم در اینستاگرام شخصی بگذار و هم در وبلاگ... قیافهام تبدیل شد به ترکیبی از من-بهترـمیـفهمم و حالا-چه-کنم :) خودم را گذاشتم وسط نظرسنجی اینستاگرام و نشستم به غر زدن درونی... یک ربع صبر کردم هیچ خبری نشد، نیم ساعت، یک ساعت، دو ساعت...
میدانید چی شد؟ یک نفر پیدا شد و یک پست قدیمی را لایک کرد یا نمیدانم چه که دیدم اوههه چقدر همه در نظرسنجی شرکت کردهاند و من حتی بلد نبودم کجا را باید نگاه کنم!
چه اتفاقی افتاد؟ یک چیزی درونم شکست، یک همه-چیز-دان پر ادعا که تا به حال نظرسنجی نگذاشته در اینستاگرام و حتی بلد نیست ببیند جوابها کجا نمایش داده میشود و همزمان فکر میکند از استاد کلاس بیشتر سرش میشود :-|
این درس اندازه روزی که شاگرد آخر کلاس بودم، برایم تکان دهنده بود :)