میپرسه: مامان چند سالته؟ نگاهش میکنم و میگم: سی و شش (تو دلم میگم در آستانهی سی و هفت :دی)، کمی فکر میکنه و میگه: با انگشتهایت نشون بده! میخندم و انگشتان هر دو دستم را سه بار باز و بسته میکنم تا برسم به شش آخر :))) کمی بعد او هم چند بار مشتهای کوچولویش را باز و بسته میکند و روی سه تای آخر مکث میکند و میگه: من هم سه سالمه :*
پ.ن. از این به بعد میتونم بگم شش سالمه، دو ماه دیگه میشه هفت سالم :دی
دوشنبه ۲ تیر ۹۹