درد

نمی‌تونم تصور کنم بشر قبل از کشف|تولید چیزی تحت عنوان مسکن درد چطور زندگی ‌می‌کرده :-| امشب دچار سردرد ترکیبی شدم، از آن‌ها که نمی‌دانی به خاطر درد گردن و گرفتگی عضله است یا معده درد یا سینوزیت، هر چه هست مقاومت کردم که مسکن نخورم و در درمان‌های طبیعی باید با بدن همسو باشی، یعنی دمنوش، سکوت و جای استراحت گرم و نرم و راحت، نه یک خانه سرد ۲۱ درجه با یک سه سال و چهار ماهه‌ی پر انرژی که هر پنج دقیقه یکبار بر می‌گردد پیشت که: مامان خوب شدی؟ بیا بازی کنیم :)

۱۶
۰۷ آبان ۱۶:۲۹ کلنگ همساده

دعوتتان می نمایم به چالش دکتر میم. من نوشتم کمرم درد گرفت! آخه چالش یه سوال، دو سوال، دست کم ده پونزده بیست تا سوال بود!

واقعا خدا قوت :)

 خودش یه کار تحقیقاتی پیچیده بود

۰۷ آبان ۱۶:۲۷ کلنگ همساده

کتاب سینوهه را لابد خواندید. یک کارهای میکردن به اسم بخارگیری از مخ!

 

آره یادمه خوب :)

۰۶ آبان ۱۸:۱۷ جولیک ‌‌‌‌‌

یه چیزی هم تو توییتر دیدم که خیلی جذاب بود. برای بچه پیژامه شبرنگ خریده بودن و گفته بودن باید روزی انقدر ساعت بپوشیش و بخوابی زیر نور، ساکت بمونی و تکونم نخوری، تا شارژ شه و بتونه تو شب نور بده. :-"

متوجهم که با کودکی بچه بازی می‌شه و خبیثانه‌س ولی خدایی خلاقانه هم هست، قبول داری؟ :-"

وای این خیلی خوب بود :دییییییییی

۰۶ آبان ۰۷:۱۹ کلنگ همساده

قبل از گیاهان دارویی هم مثل گرگی که زوزه می کشد، آدمیزاد درد می کشید. چه اصراری دارید! :))

:دی

۰۳ آبان ۰۰:۳۳ آشنای غریب

پدرم خیلی کم از دارو های شیمیایی استفاده می‌کند.
اما همین دو شب پیش از  همان درد های ترکیبی آمد سراغش
رو زمین دراز کشید و خواست بخوابه نشد . آخر سر یه مسکن ساده خورد و خوابید صبح هدا رو شکر حالش خوب بود.

مثل آب رو آتیش

۰۲ آبان ۲۱:۵۷ دامنِ گلدار

مامانم سابقه‌ای میگرن شدید داره، موقعی که من دبستانی بودم یعنی سوم چهارم اوجش بود. مثلا یک هفته بی‌حال میشد باید دراز می‌کشید.. بعدها هم از بین نرفت هربار یه چهار روزی طول می‌کشه تا ول کنه. ولی یادمه یکبار با یکی از این توپ ژلاتین فشرده‌های کوچک و سفت بازی میکردم. خیلی برمیگشت بالا وقتی میخورد زمین، یکدفعه دیدم داره می‌ره سمت صورت مامانم و از ترس اینکه به سرش بخوره همونجا تو فاصله رسیدن توپه به زمین گریه‌ام گرفت :| دقیقا هم هی می‌پرسیدم سرت خوبه؟ سرت خوبه؟ :))

هر درمانی باید قبل از شدید شدن استفاده بشه، وقتی حس کردی که داره شروع میشه سریع جلوش رو بگیر اگر میتونی :***

من این توصیه‌ی قبل شدید شدن رو امروز استفاده کردم مونا و عالی بود

جلوی شروع فاجعه سردرد رو گرفتم :)
دمت گرم

۰۲ آبان ۱۴:۰۶ صخره نورد

مسکن و کورتن، این دوتا تنها چیزیهایی هستن که پزشکی کشف کرد و به درد همه خورد :دی

گل گفتی

۰۲ آبان ۰۹:۲۵ کلنگ همساده

لابد از گیاهان طبیعی استفاده می شده!

قبل از اون :) زمانی که هیچ ضد دردی رو پیدا نکرده بودن

۰۲ آبان ۰۷:۲۵ هیـ ‌‌‌ـچ

من مشابه همین سوال رو در مورد مایکروفر (وِیو؟) هم دارم :|

با آتیش :)))))

۰۲ آبان ۰۶:۴۴ آقاگل ‌‌

بعد این هیچی. چطوری فهمیدن قرص استامینوفن خودش عقل و شعور داره و می‌فهمه ما کجامون درد می‌کنه؟ :))

.

قدیمیا چایی نبات می‌خوردن احتمالا. درمان دیگری سراغ ندارم.

وای این همیشه سئوال من هم بوده :)

به نظرم در گذشته عوامل ایجاد سر درد کمتر بودن، مثلا نور لامپ نبوده و در نتیجه با تاریکی هوا می‌خوابیدن و خواب کافی داشتن، هوا آلوده نبوده و همیشه اکسیژن خالص تنفس می‌کردن، ماشین و موتور نبوده و سر و صدا مزاحمشون نبوده، مجبور نبودن ۷-۸ ساعت مدام روی صندلی بنشینن و زل بزنن به صفحه‌ی مانیتور و...

موافقم 

۰۱ آبان ۲۳:۳۲ جولیک ‌‌‌‌‌

برای درمان سردرد جمجمه رو سوراخ می‌کردن.

جدی.

 

آقا من یه چیزی رو رو آناهیتامون تست می‌کردم جواب می‌داد، بهش می‌گفتم مسابقه سکوت می‌ذاریم، هر کی بتونه طولانی‌تر ساکت بمونه، جایزه داره! امتحان کن ببین لیلی هم دوست داره یا نه. :دی

اون سوراخ کردن جمجمه رو باید رو من تست کنند :-|


این دختر ما بیشتر اسیر بالا پایین پریدن است، اینجا کسی چیزی نمیگه ولی اگه ایران بودیم حتما از اون برچسب های پسربچه‌ای مگه و اینها آویزونش میشد!

این که گفتی ایده داد بهم باهاش بازی freeze یا مجسمه شو انجام بدهم :دی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
یک عالمه یک*
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان