از روی کتاب میخوانم: "و بعدش مثل آب خوردن بود." چشمهایش رو گرد میکنه و میگه: "یعنی میشد مثل آب خوردش؟" میگم: "نه خب این اصطلاحه برای وقتی که یه کاری خیلی ساده است، آب خوردن ساده است، مگه نه؟" همین طوری نگاهم میکند. ادامه میدهم: "مثلا تو انگلیسی چی میگن؟ مثل خوردن یه تیکه کیک" میگه: "همون کیک خوبه، من کیک میخوام مامان"
:-|
دوشنبه ۲۴ آبان ۰۰