دوست کوچکتری دارم که عاشق قورمه سبزی است، همیشه وقتی خیلی حالش بد بود یا دلتنگ یا هر چی، خوردن یک وعده قورمه سبزی جانانه می توانست او را حسابی روی پا کند :)
پارسال عید ولی، در همین دید و بازدیدهای نوروزی خیلی غصه دار بود، آن قدر که گفت: می دونی چیه؟ دیگه حتی قورمه سبزی هم خوشحالم نمی کنه :-(
و من ته دلم ریخت پایین، چون این جمله برای اون دوست کوچک نازنینم خیلی معنای تلخی داشت...
خواستم بگویم سال همین طوری نگذشت، بعد از تعطیلات عید یک خواستگار خوب داشت، اواخر بهار عقد کردند و وسط سال یک عالمه کارهای هیجان انگیز دو نفره و چند روز پیش با کلی عشق، رفتند سر خانه و زندگی دو نفره شان :) حتی باید اضافه کنم وسط همه این اتفاقات هیجان انگیز دختر کوچولوی خواهرش هم به دنیا آمد و خاله شد :)
امسال اما ازش نپرسیدم که احساسش نسبت به قورمه سبزی چطور است، به جایش می خواهم برای همه شما دوستان عزیزتر از جانم دعا کنم که امسال اتفاقی بیفتد که همچنان احساستان نسبت به قورمه سبزی*های زندگی تان خوب باشد :) مثلاْ یک خواستگار یا خواستگاری خوب، ازدواج، یک شغل هیجان انگیز، قبولی کنکور در هر مقطعی، نمرات شگفت انگیز آخر سال، انتخاب رشته ای که دوستش دارید، اپلای از دانشگاهی که آرزویش را دارید، یک نی نی کوچولو و ...
* مثلاْ شاید برای شما بود و نبود قورمه سبزی فرقی نکند، ولی اسیر کباب شیشلیک شاندیز با روغن حیوانی باشید :)
پ.ن. فصل اول true detective تمام شد به همراه همه breaking bad ها :-) فصل اول true detective قشنگ بود، با تشکر از بای پولار، توکا و Fa Ella و فصل آخر breaking bad خیلی داغون بود و اعصاب خرد کن، دو نیم فصل پنج را می توانید کلاْ بی خیال شوید :-| در عوض تماشای better call saul را شروع کردیم و دوستش داریم، خیلی زیاد، خیلی بیشتر از breaking bad، با تشکر ویژه از Fa Ella و یگانه برای پیشنهاد :-)