من در درونم یک لوبیا**ی سحرآمیز دارم...
یک لوبیای سحرآمیز که قابلیت بزرگ شدن دارد، قابلیت حرف زدن، دویدن، بازی کردن و خندیدن :-)
لوبیای کوچک ما 8 هفته است که مهمان ماست و قرار است تا چند هفته دیگر درونش روح دمیده شود، مثل یک معجزه...
روزها با لوبیا سوار کشتی شکسته ای می شوم در یک دریای مواج، دلم به هم می خورد، نگرانش می شوم، گاهی می پرسم: حالت خوب است کوچولو؟ :-) فکر می کنم حرف هایم را میفهمد...
به دکتر می گویم: می شود قلبش را ببینم؟
می گوید: تست غربالگری جدیدی آمده که باید یک ماه دیگر صبر کنی تا بتوانند کروموزم های جنین را از روی خون تو بررسی کنند، از یک هفتهای به بعد DNAش در خون تو شناور میشود، مثل یک آدم کامل، پس بهتر است منتظر بمانیم، تا هر هفته یک بار سونوی قلب را تکرار کنیم، بی نتیجه و به اشتباه تصمیم بگیریم که بر فرض محال اگر قلب را ندیدیم، باید رشد لوبیا را متوقف کنیم یا نه؟ :-|
میگویم: باشد...
و برای قلب لوبیا، یاسین می خوانم، هر روز :-)
دعایمان کنید :)
* اشاره به جوک معروفی که به یک نفر می گویند با لوبیا جمله بساز، می گوید: کوچولو بیا :-)
** اندازه جنین در هشت هفتگی.